شهید یگانه ایراج
شهید یعنی کسی که زنجیرهای اسارت روح خود را پاره کرد و آزاد شد. شهید یعنی آزاد, شهید یعنی بی نهایت...
چهار شنبه 27 فروردين 1398برچسب:, :: 4:12 ::  نويسنده : شهید یگانه

 (پست ثابت)

شهید علی یگانه در بخشی از وصیتنامه خود نوشته است:
“به یگانه فرزندم بگویید، پدرت به سفر کربلا، به زیارت قبر شش گوشه اباعبدالله(ع) رفته و وقتی بزرگ شد، او را کاملا روشن نموده و به او بگویید پدرت به مقابله با دشمنان اسلام و پیامبر خدا رفته و برای اسلام قیام نموده و در این راه جان خود را به پیشگاه مقدس خداوند تقدیم نمود.”

متن وصیت نامه

در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...


مناظره حضرت اميرالمومنين على عليه السلام با علماى يهود

 

روزى عده اى از علماى يهود، نزد عمر آمدند و گفتند: اى خليفه اگر به سؤ الات ما پاسخ صحيح
بدهى ، ما به اسلام مى گرويم و گرنه ، مى فهميم كه اسلام بر حق نيست . عمر گفت : هر چه
مى خواهيد بپرسيد. من جواب مى دهم
يهوديان اين سؤ الات را مطرح كردند: 1 قفل هاى آسمان چيست ؟ 2 كليد آسمانها چيست ؟ 3
قبرى كه صاحبش را گردش مى داد، چه بود؟ 4 آنكه قومش را نذر كرد در حالى كه نه از جن بود و
نه از آدميان ، كه بود؟ 5 پنج چيزى كه روى زمين راه رفتند و در رحم و شكمى بوجود نيامدند، چه
چيزهاى هستند؟ 6 پرندگانى مانند دراج يا خروس در آوازهاى خود مى گويند؟...
عمر كه از پاسخ دادن عاجز شده بود، از شرمندگى سر به زير افكند و گفت كه پاسخ اين سؤ الات
را نمى داند. يهوديان كه اين جريان خوشحال شده بودند، گفتند: پس ثابت شده كه اسلام بر حق
نيست
سلمان كه در جلسه حاضر بود، گفت : كمى صبر كنيد، من كسى را خواهم آورد كه حقانيت
اسلام را براى شما ثابت كند و پاسخ تمام سؤ الات شما را بدهد. سپس به سوى منزل على عليه
السلام در حالى كه در لباس رسول الله مى خراميد، وارد مسجد شد. عمر با ديدن ايشان با
خوشحالى به طرف ايشان رفت و دست در گردن آن حضرت انداخت و گفت يا ابوالحسن به راستى
كه فقط تو مى توانى پاسخ تمام سؤ الات اين يهوديان را بدهى . حضرت على عليه السلام رو به
يهوديان كردند و فرمودند: من شرطى دارم و آن اين است كه اگر من به تمام سؤ الات شما پاسخ
درست بدهم و به شما بدهم چنانچه در تورات شماست ، شما نيز داخل دين اسلام شده و
مسلمان شويد و يهوديان اين شرط را پذيرفتند. سپس حضرت پاسخ تمام سؤ الات آنان را بيان
فرمود: قفل آسمانها، شرك به خداوند است . زيرا وقتى بنده اى مشرك شد، عملش بالا نمى رود.
كليد اين قفلهاى بسته ، شهادت دادن به يگانگى خداوند و نبوت رسول الله است . قبرى كه
صاحبش را گردش داد، آن ماهى بود كه يونس پيامبر را بلعيد. آن كه قومش را انذار كرد و نه از جن
و نه از آدمى زاد، مورچه سليمان بود كه گفت : اى مورچگان داخل منزلتان شويد كه سليمان و
لشكرش شما را در زير پا نابود نكنند و ايشان نمى دانند. پنج چيزى كه بر زمين راه رفتند ولى ر
شكمى
بوجود نيامدند، عبارت اند از حضرت آدم ، حوا، ناقه صالح ، قوچ ابراهيم و عصاى موسى و
دراج در آوازش مى گويد: ((الرحمن على العرش استوى )) و خروس در آوازش مى گويد: ((اذكرو لله
يا غافلين ))... از علماى يهود كه سه نفر بودند، دو نفر ايمان آوردند و به يگانگى خدا و نبوت رسول
الله ، شهادت دادند، ولى نفر سوم گفت : اگر به اين سؤ ال من پاسخ دادى ، من هم ايمان مى
آوردم . حضرت فرمود: سؤ ال كن از هر چه مى خواهى ؟ او گفت : به من خبر بده از قومى كه در
اول زنده بوده و بعد مردند و بعد از 309 سال خدا آنها را زنده كرد؟ داستان آنها چيست ؟
حضرت فرمود: اين داستان اصحاب كهف است و داستان را براى او از ابتدا بازگو كرد
پس از آن حضرت به او فرمود: اى يهودى ، آيا اين داستان كه من برايت بازگو كردم ، با آنچه كه در

 تورات آمده است ، يكسان بود؟ يهودى گفت : آرى نه يك حرف زياد و نه يك حرف كم
 اى ابولحسن ديگر مرا يهودى مخوان كه من شهادت مى دهم به اين كه جز خدا نيست و اين كه
محمد صلى الله عليه و آله و سلم بنده و فرستاده او است و تو اعلم اين امت هستى



دوست عزیز من از تو خواهش میکنم که این مطلبو بخونی .

بخدا از خوندن خیلی چیزا مهم تره چند دقیقه هم وقتتو نمیگیره ولی تو رو از خیلی چیزا آگاه میکنه ... ازت خواهش میکنم بخونش : =>

همانطور که میدانید در گذشته دشمنان ما با استفاده از وسایل جنگی قصد سلطه بر ما را داشتند ولی امروزه آنها بجای تسلط جسمی از تسلط فکری استفاده میکنند این یعنی چیزی که همان جسم را کنترل میکند ! آنها میدانند در صورت حمله جنگی به یک کشور هر دو طرف آسیب میبینند و اهدافشان هم به آن صورت که میخواهنند قابل دسترس نیست ولی اکنون با استفاده از روش هایی که حتی به فکر خیلی ها هم نمیرسد با دست خودمان خودمان را خفه میکنند ! چگونه ؟
الان من با ذکر مثالی این رو شفاف تر میکنم ( این مثال در گذشته اتفاق افتاده ) ! :
روزی کشوری قصد نابود کردن کشور همسایه خود را داشت اما با اولین جنگ که با آنها کرد خسارات زیادی دید و فهمید اگر او حمله کند و یا آنها کارش ساخته میشود ! پس آمد فکر ذیرکانه ای کرد ! او آمد یک اسب درست کرد که در آن چند سرباز را جاسازی کرده بود و بعد آن اسب را به عنوان هدیه ای برای بخشش به آنها داد و آنها هدیه را قبول کردند ولی وقتی دروازه ها بسته شد ... شب هنگام آن دو سرباز بیرون آمدند و با باز کردن دروازه شهر باعث ویرانی آن کشور شدند ! ...
عین این اتفاق داره تو خانه های خیلی از ماها میافته ! چطوری ! ؟
ماهواره ! آره همین وسیله که به عنوان ابزار مفید دارن به ما میدن دقیقا همین کار رو میکنه ولی به شیوه ای خیلی فجیع تر !
در ماهواره سریال هایی با هزینه چند میلیون دلاری توسط چند یهودی برای ما ساخته میشن و بعد دوبله به فارسی میشن ! و بعد رایگان دارن به ما میدن ببینیم ! ولی شاید حالا بگی که این چه عیبی داره ؟
عیبش که جای خود دارد یکی از بیشترین تاثیری که میزاره میشه دسری برای دیدن برنامه ها و فیلم های فجیع تر ! میشه الگوی دختر پسرا ! میشه باعث بلوغ زودرس !
میدونی بلوغ زودرس چیه دیگه ؟ بچه 8 یا 9 ساله به بلوغ میرسه بعد اون که دیگه نمیتونه بعضی از صفات حیوانی خودشو کنترل کنه ! ازدواج هم که نمیوتونه بکنه ... پس دیگه خودتون فهمید چه بلای سرش میاد ؟!
بعدا که مامان باباش طلاق گرفتن که هیچ (اگرم نگیرن اون خونواده مثل قبل نیست) باعث ترویج بد حجابی میشه ( که همتون میدونید باعث چه کار هایی میشه ؟! اولا بعث فروش محصولات همون کشور های دشمن میشه ! از جمله ماتیک و چیزای دیگه بعدش فرهنگو نابود میکنه ( بعد از عربستان ایران بزرگترین خریدار همین رنگایی هست که به صورت میزنن و این یعنی تا حدودی موفق هم بوده ) ! کسایی که بلوغ نرسیدن باز اگه ماهواره نداشته باشن با دیدن اینا باز همین بلا سرشون میاد ! تازه کسایی که به بلوغ رسیدن هم به روابط نامشروع غربی میکشه ! )
بعد اینا میان با استفاده از شبکه هایی مثل منتو و ... میگن آقا آمریکا و اسرائیل دوست تو هستن ! عقب مونده بازی در نیاری یوقت بگی مرگ بر آمریکا ها ! بعد این زمینه سازی میشه که ما بدون هیچگونه واکنشی در صورت حمله دشمن به اونا واکنش ندیم در واقع با پنبه سرمون رو میبرن !
بعد این ماهواره دارا جو روشن فکری میگردشون میان تو فیسبوک و وبلاگاشون به دین توهین میکنن ( این کار توسط غرب با آیدی های ایرانی در حال انجامه ) بعد که دیگه دینتو از دست دادی و شستشوی مغذیت دادن دیگه خیلی سخته برگردی بشی یک ایرانی اصیل .
---
مطالب بالا رو خوندی فهمیدی که کجای کاریم اگه خسته نشدی بیا اینم بخون :
بعد اینا بعد از اینکه خودشون رو دوست ما معرفی کردن میان به ما محصولاتی که توی سریالاشون تبلیغ میکنن میفروشن که برای اونها تماما نفعه ولی برای ما همش ضرره ! چجوری ؟؟
خوب حالا من نمیخوام درباره ترویج و تبلیغ لباسهاشون اینجا چیزی بگم چون بالا یکمی توضیح دادم ولی چند سال پیش مشخص شد که توی بعضی شیر خشک ها از جمله همین نستله خوش مزه ! موادی مثل آرسنیک میشه که اگه بچه فقط چند سروینگ از این پودر هارو بخوره به احتمال 70 درصد عقیم میشه ( که از تعداد جوونای رشیدی مثل شما کم میشه در نتیجه قدرت دفاع ما پایین میاد ) و بعد اگرم نشه و اگرم نشود حامی و دوستدار زندگی مجردی ( اگه بتون ازدواج کنه ) همسر او یا همین بیماری عقیمی رو داره یا بعدا با همون روش های ماهواره ای و ... از هم میپاشنشون بعد هم اگه بر فرض محال اون بچه بعدا بزرگ بشه و اینا روش تاثیر نزاره توی جامعه دیگه هیچ کسی تحویلش نمیگیره ! دیگه اینجا فقط اسمش ایران میشه اما ما میشیم یک کشور دقیقا مثل اسرائیل یا آمریکا یا ...
خوب دوستان من اینجا خیلی چیزارو روشن کردم که رو دلم مونده بود و حوصله تایپ کردنش رو نداشته ولی امروز دیگه موقش بود که وظیفم رو ادا کنم و شما هم اگه یک ایرانی هستید که دوست دارید بقیه هم متوجه بشن این رو یا اشتراک گذاری کن یا به هر نحوی به دوستت هم توی محیط واقعی یا مجازی اطلاع بده .
ببخشید اگه غلط املایی چیزی دیدید !.
یا علی (ع)



چهار شنبه 25 تير 1393برچسب:, :: 14:3 ::  نويسنده : شهید یگانه

حقیقت شب قدر چیست؟

 

خدایا تا با توام بیشتر از همه ام و تا با خودم، کمتر از همه ام.

اگر همه شبها قدر بودی، شب قدر بی قدر بودی.

1. شب قدر یعنی: چه چیز کاشته ای؟

روزی فردی از کشاورزی پرسید:«آیا در این فصل گندم کاشته ای؟»

کشاورز پاسخ داد:« نه، ترسیدم ذرت ها را آفت بزند.»

مرد پرسید: «پس چه چیزی کاشته ای؟»

کشاورز گفت: «هیچ چیز، خیال خودم را راحت کردم.»

شب قدر یعنی تو رنگ خدایی بگیر، بقیه اش با خدا...

شب قدر یعنی کاشت... داشت و برداشت!!!

شب قدر یعنی در این شبها بکار و مدام آبیاری اش کن و بعد برداشت کن.

2. شب قدر یعنی: کم گوی و گزیده گوی چون درّ   تا از گفتن تو جهان شود پر

لقمان حکیم پسر را گفت: امروز طعام مخور و روزه دار و هر چه بر زبان راندى، بنویس. شبانگاه همه آنچه را که نوشتى، بر من بخوان؛ آن گاه روزه‏ات را بگشا و طعام خور 

شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند. دیر وقت شد و طعام نتوانست خورد. روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد. روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع کرد و او هیچ طعام نخورد. روز چهارم، هیچ نگفت. شب، پدر از او خواست که کاغذها بیاورد و نوشته‏ها بخواند. پسر گفت: امروز هیچ نگفته‏ام تا برخوانم. لقمان گفت: پس بیا و از این طعام که بر سفره است بخور و بدان که روز قیامت، آنان که کم گفته‏اند، چنان حال خوشى دارند که اکنون تو دارى .

شب قدر یعنی مراقب حرف زدنت باش... حرفهای خوب حساب و کتاب دارند، حرفهای پرت و پلا که چه عرض کنم!

3. شب قدر یعنی وقتی خواستی چیزی را بگی از خودت  سه پرسش بکن و آنگاه بگو.

روزي فيلسوف بزرگي که از آشنايان سقراط بود، با هيجان نزد او آمد و گفت: سقراط مي داني راجع به يکي از شاگردانت چه شنيده ام؟

سقراط پاسخ داد: لحظه اي صبر کن، قبل از اين که به من چيزي بگويي از تو مي خواهم آزمون کوچکي را که نامش سه پرسش است پاسخ دهي.

مرد پرسيد: سه پرسش؟ سقراط گفت: بله درست است.

قبل از اين که راجع به شاگردم با من صحبت کني، لحظه اي آنچه راکه قصد گفتنش را داري امتحان کنيم.

اولين پرسش حقيقت است. کاملا مطمئني که آن چه را که مي خواهي به من بگويي حقيقت دارد؟

مرد جواب داد: نه، فقط درموردش شنيده ام.

سقراط گفت: بسيارخوب، پس واقعا نمي داني که خبر درست است يا نادرست. حالا بيا پرسش دوم را بگويم!

آن چه راکه در مورد شاگردم مي خواهي به من بگويي خبر خوب و نیک و خوشحال کننده ای است؟ مرد پاسخ داد: نه، برعکس...

سقراط ادامه داد: پس مي خواهي خبري بد در مورد شاگردم  که حتي در مورد آن مطمئن هم نيستي بگويي؟

مردکمي دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.

سقراط ادامه داد: و اما پرسش سوم سودمند و مفیدبودن است. آن چه را که مي خواهي درمورد شاگردم به من بگويي، برايم سودمند است؟

مردپاسخ داد: نه، واقعا...

سقراط نتيجه گيري کرد: اگر مي خواهي به من چيزي را بگويي که نه حقيقت دارد و نه خوب است و نه حتي سودمند است، پس چرا اصلا آن را به من مي گويي؟

4. شب قدر یعنی خلوص و پاکی و صداقت... یعنی ایمان و باور به اینکه من تکیه گاه مطمئنی دارم. شب قدر یعنی باور کن تا ببینی.

شب قدر یعنی کلک، بی کلک! یعنی فریب و دورویی و ریا ممنوع...

بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد…پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست. اگر بیکار بود همان جا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد.آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ای درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت.

ناگهان صدای پایی شنید، برگشت و نگاه کرد. دید، زبیده خاتون (همسر خلیفه هارون) با یکی ازخدمتکارانش به طرف او می آیند. بهلول به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت: بهلول، چه می سازی؟

بهلول با لحنی جدی گفت: بهشت می سازم.

همسر هارون که می دانست بهلول شوخی می کند، گفت: آن را می فروشی؟

بهلول گفت: می فروشم.

قیمت آن چند دینار است؟ صد دینار.

زبیده خاتون گفت: من آن را می خرم.

بهلول صد دینار را گرفت و گفت: این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می نویسم و به تو می دهم.

زبیده خاتون لبخندی زد و رفت.

بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت.

زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلایی رنگ به زبیده خاتون داد و گفت: این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده است!!!

وقتی زبیده خاتون از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد.

صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت: یکی از همان بهشت هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش!!!

بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت: به تو نمی فروشم!!!

هارون گفت: اگر مبلغ بیشتری می خواهی، حاضرم بدهم.

بهلول گفت: اگر هزار دینار هم بدهی، نمی فروشم!!!

هارون ناراحت شد و پرسید: چرا؟

بهلول گفت: زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می دانی و می خواهی بخری، من به تو نمی فروشم!

شب قدر یعنی ندیده بدانی و مطمئن باشی که خدا تو را می بخشد.

شب قدر یعنی بهشت بفروشی و دست بینوایی بگیری.

5. شب قدر یعنی شب بیداری و آگاهی... یعنی قبل از اینکه دیر بشه اقدام کن.

ساعت ۳ شب بود که صدای تلفن، پسری را از خواب بیدار کرد.

پشت خط مادرش بود. پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟

مادر گفت : ۲۵ سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی!!!

فقط خواستم بگم: تولدت مبارک .

پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد.

صبح سراغ مادرش رفت. وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت… ولی مادر دیگر در این دنیا نبود... شب قدر یعنی بدانی که گاهی چقدر زود دیر میشود.

6. شب قدر یعنی شب آمادگی... شب طراحی سرنوشت

گویند: صاحبدلی، برای اقامه ی نماز به مسجدی رفت.

نمازگزاران، همه او را شناختند؛ از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و پند گوید. او پذیرفت. نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوی او بود.

مرد صاحب دل برخاست و بر پله ی نخست منبر نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود .

آن گاه خطاب به جماعت گفت: مردم! هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!!! کسی برنخاست.

گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد! باز کسی برنخاست.

گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما برای رفتن نیز آماده نیستید!

7. شب قدر یعنی "خدایا اگر تو هنوز هم با مردم حرف میزنی لطفاً با من نیز حرف بزن. من گوش خواهم کرد و تمام سعیم را خواهم کرد که مطیع تو باشم."

شب قدر یعنی به بینش الهی رسیدن... یعنی به ندای درونی خود گوش دادن...

یک مرد جوان در جلسه روز چهارشنبه مدرسه کتاب مقدس شرکت کرده بود. در آن جلسه در مورد گوش شنوا داشتن و اطاعت کردن از خدا صحبت شد. آن مرد جوان متعجب از خود پرسید: "آیا هنوز خدا با مردم حرف میزند؟ "

 بعد از جلسه با یکسری از دوستانش برای خوردن قهوه و کیک بیرون رفتند و در آنجا با هم در مورد این پیغام گفتگو کردند. خیلی ها می گفتند که چگونه خدا آنها را در زندگیشان هدایت کرده است.

 حدود ساعت ده آن مرد جوان با اتومبیل خود به طرف خانه حرکت می کند. همانطور که در ماشین نشسته شروع به دعا کردن می کند: "خدایا اگر تو هنوز با مردم حرف میزنی لطفاً با من نیز حرف بزن. من گوش خواهم کرد و تمام سعیم را خواهم کرد که مطیع تو باشم."

همانطوری که در خیابان اصلی شهرشان رانندگی می کرد ناگهان احساس عجیبی می کند که یکجا بایستی بایستد تا مقداری شیر بخرد. او سر خود را تکان داده و می گوید: "خدایا تو هستی؟ " چونکه جوابی نمی گیرد شروع می کند به ادامه دادن به رانندگی. ولی دوباره همان فکر عجیب:" مقداری شیر بخر. " مرد جوان به یاد داستان سموئیل می افتد که چگونه وقتی خدا برای اولین بار با او حرف زد نتوانست صدای او را تشخیص دهد و نزد عیسی مسیح رفت چونکه فکر میکرد که با او حرف میزند.

او گفت: "باشه خدا اگر این تو هستی که حرف میزنی من شیر را می خرم." به نظر، اطاعت کردن آنقدر هم سخت نبود چونکه به هرحال او میتوانست از شیری که خریده استفاده کند. پس او اتومبیل را متوقف کرد و مقداری شیر خرید و به راهش به طرف خانه ادامه داد.

 وقتی خیابان هفتم را رد می کرد دوباره الزامی را در خود حس کرد:" بپیچ به این خیابان" او فکر کرد که این دیوانگی است و از آنجا گذشت. دوباره همان احساس، پس او فکر کرد که باید به خیابان هفتم برود پس چهار راه بعدی را دور زد تا به خیابان هفتم برود و به حالت شوخی گفت: "باشه خدا اینکار را هم می کنم."

وقتی چند ساختمان را رد کرد احساس کرد که آنجا بایستی توقف کند. وقتی اتومبیل را به کناری گذاشت به اطراف نگاهی انداخت. آن منطقه حدوداً تجاری بود. در واقع بهترین منطقه شهر نبود ولی بدترین هم نبود. اکثر مغازه ها بسته بودند و بیشترچراقهای خانه ها نیزخاموش بودند که بنظر همه خواب بودند.

او دوباره حسی داشت که می گفت: " شیر را به خانه روبرویی ببر." مرد جوان به خانه نگاهی انداخت. خانه کاملاً تاریک بود و به نظر می آمد که افراد آن خانه یا در خانه نبودند و یا خوابیده بودند. او درِ ماشین را باز کرد و روی صندلی نشست.

" خداوندا این دیوانگی است. الان مردم خوابند و اگر الان آنها را از خواب بیدار کنم خیلی عصبانی میشوند و بعد من مثل احمقها به نظر می رسم."

بالاخره او درِ اتومبیل را باز کرد وگفت: " باشه خدا اگر این تو هستی که حرف می زنی من میروم جلوی در و شیر را به آنها می دهم ولی اگر کسی سریع جواب نداد من فوراً از آنجا دور می شوم.

او از عرض خیابان عبور کرد و جلوی در رسید و زنگ در را زد. صدایی شنید مردی به طرف بیرون فریاد زد و گفت: "کیه؟ چی می خوای؟ " و قبل از اینکه مرد جوان فرار کند در باز شد.  مردی با شلوار جین و تی شرت در را باز کرد و بنظر که از تخت خواب بلند شده بود. قیافه عجیبی داشت و از اینکه یک مرد غریبه در خانه اش را زده زیاد خوشحال نبود. گفت: " چی می خوای؟ " مرد جوان شیر را به طرفش دراز کرد و گفت: "براتون شیر آوردم. "آن مرد شیر را گرفت و سریع داخل خانه شد. زنی همراه با بچه شیر را گرفت و به آشپزخانه رفت و آن مرد هم بدنبال او. بچه مدام گریه می کرد و اشک از چشمان آن مرد سرازیر بود.

مرد درحالی که هنوز گریه می کرد گفت: " ما چونکه در این ماه قبضهای سنگینی را پرداخت کردیم و دیگر پولی برای ما نمانده بود که حتی شیر برای بچه مان بخریم، من دعا کرده بودم و از خدا خواسته بودم که به من نشان بدهد که چگونه شیر برای بچه ام تهیه کنم."همسرش نیز از آشپزخانه فریاد زد: "من از او خواستم که فرشته ای بفرستد تا برای ما شیر بیاورد، شما فرشته نیستید؟"

مرد جوان دست خود را به جیب برد و کیفش را بیرون آورد و هرچه پول در کیفش بود را در دست آن مرد گذاشت و برگشت بطرف ماشین در حالیکه اشک از چشمانش سرازیر بود. حالا دیگر می دانست که خدا به دعاها جواب می دهد.

این کاملاً درست است. بعضی وقتها خدا خیلی چیزهای ساده از ما می خواهد که اگر ما مطیع باشیم قادر خواهیم بود که صدای او را واضحتر بشنویم.

شب قدر یعنی مثل فرشته ها باشیم و لطفاً گوش شنوا داشته باشیم و اطاعت کنیم تا اینکه برکت بگیریم.

8. شب قدر یعنی گناهان، عادات و الگوهای گذشته ما در امروزمان اثر نگذارد. یعنی از گذشته به نفع امروزمان استفاده کنیم نه اینکه گذشته ما همچون مانع و باری بر امروزمان سنگینی کند.

مسافر تاکسی آهسته روی شانه راننده زد و گفت: همین بغل پیاده ميشم. راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد و نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس.

از جدول کنار خیابان رفت بالا. نزدیک بود که چپ کنه. اما کنار یک مغازه توی پیاده رو متوقف شد. برای چند ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد.

سکوت سنگینی حکم فرما شد تا این که راننده، رو به مسافر کرد و گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن. منو تا سر حد مرگ ترسوندی."

مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمی دونستم که یک ضربه کوچولو اين قدر تو رو می ترسونه."

راننده جواب داد: "واقعا... راست میگی. تقصیر تو نیست. امروز اولین روزیه که به عنوان یه راننده تاکسی دارم کار می کنم. آخه من 25 سال راننده ماشین نعش کش بودم!!!

 



ادامه مطلب ...


علامه سیدعلی‌آقا قاضی می‌گوید: ماه‌های رجب و شعبان و رمضان، قرقگاه‌های خداوند است؛ پس در این قرقگاه داخل شو، اما حرمت آن را پاس بدار و آنها را معظم داشته، ملتزم به رعایت آداب آن باش.

ماه رجب، مقدمه‌ای است برای حضور در میهمانی بزرگ خداوند! و برای برخورداری از روحیه و شرایطی مناسب در این میهمانی لازم است خود را آماده کنیم. بنابراین داشتن یک برنامه خوب و کامل می‌تواند کمک شایانی به هر عاشق و بنده مشتاق طریق الهی کند.

آیت‌الله علامه سید علی آقا قاضی، از جمله عارفان و سالکانی است که توجه به رفتارها و دستورات او می‌تواند برای ما راهگشا باشد و مقدمات خوبی را برای حضور و استفاده از ماه شعبان و ماه مبارک رمضان فراهم کند.

1. آگاه و متوجه باش! که ماه‌های حرام (رجب و شعبان و رمضان که در نزد اهل عرفان ماه‌های حرامند) از راه رسید؛ بیدار باش! تا اینکه برای مسافرت خویش توشه برداری، و این فرصت را از دست مده و غنیمت بشمار!

2. شب‌های آن را به بیداری و روزهای آن را به روزه گرفتن سپری نما، به شکرانه اینکه خداوند لطف خویش را عام و شامل همگان فرموده است.

3. و شب را جز به مقدار کمی استراحت و خواب سپری مکن؛ و نماز شب را به نحو تهجد و بیدار و خواب به جای آور (یعنی چند رکعتی نماز بخوان و مقداری بخواب و سپس بیدار شو، و به همین ترتیب عمل نمای تا نافله شب پایان پذیرد)؛ و چه بسیارند عاشقانی که هرگز در شب نمی‌خوابند!

4. و کتاب حق را تلاوت نمای و آن را با بهترین صورت و زیباترین نغمه و آرام آرام قرائت کن؛ چرا که ظلمت‌ها و کدورت‌ها را تبدیل به نور و روشنایی می‌کند.

5. پس تو بهره‌مند نشدی، بلکه هیچ‌کس از چیزی به مانند قرآن بهره‌ نبرده است! و هر کس غیر از گفته مرا بگوید سخت در اشتباه فرو رفته، مرتکب خطا شده و گمان او گمان باطلی خواهد بود!

6. و سلام بفرست بر اصل قران و فصل آن که مقصود محمد و آل محمد صلوات‌الله علیهم اجمعین بوده و آنان باقیماندگان آل‌الله هستند و در برابر آنان عبد محض، تسلیم و بدون اراده باش!

7. هر کسی در غیر حبّ آنها خود را در ذمه خداوند رحمان در آورد و به اندازه ذره‌ای از محبت غیر آنها در دل راه دهد، او محققا گمراه شده و منکر نعمت ولایت آنها شده؛ و در این انکار خود نعمت‌های پروردگارش را از دست داده است.

8. پس محبت به آنها محبت به خداوند است، و در این صورت تو خود را در پناه حب خداوند در آور؛ ایشان ریسمان مستحکم الهی هستند، پس به این آسمان چنگ بزن.

9. و درباره قرآن کوتاهی مکن، و آن را از روی لهو و لعب قرائت منمای و به معانی آن دقت کن تا به واسطه دقت در قرآن به بالاترین ذِروة از قلل مجد و شرف نائل آیی.

10. و در هر حال بر تو باد به ذکر و یاد خدا؛ و مبادا کوتاهی کنی در قرائت قرآن و ذکر پروردگار! و هیچ‌گاه در این مورد عذر نیاور که: چگونه و چه مقدار به یاد او باشم. (یعنی اشتغال به امور دنیوی و تراکم مشاغل تو باعث نشود که در این دو مهم سستی و تکاهل ورزی و آن را به عنوان عذر برای خویش تلقی نمایی.)

11. این ماه‌ها (رجب و شعبان و رمضان) قرقگاه‌های خداوند است؛ پس در این قرقگاه داخل شو، اما حرمت آن را پاس بدار و آنها را معظم داشته، ملتزم به رعایت آداب آن باش.

12. پس هر کسی که به خداوند معتصم شود (دست به دامان رحمت و جمال و جلال او دراز نماید و به ریسمان او چنگ بزند) خود را در صراط او می‌یابد. و اگر گفتی «ربی‌الله»، ای گوینده، روی این کلام ایستادگی نمای و دست از آن برندار!»

«خداوند عزیز می‌فرماید: و هرکسی که اعتصام به خدا پیدا کند، به راستی در صراط مستقیم و راه راست هدایت شده است. و نیز فرموده است: به آنچه که مأموریت یافتی پایداری و استقامت نما!

و نیز پروردگار که دارای جلال و مجد و عظمت است، می‌فرماید: به راستی آن کسانی که بدین معنی اقرار کردند که: «پروردگار ما الله است» و پس از این اقرار و اعتراف، استقامت و پایداری را پیشه خود ساختند، ملائکه پروردگار بر آنها فرود می‌آیند... .»

هان ای برادران عزیز و گرامی‌ام ـ که خدای شما را در طاعت خود موفق بدارد ـ آگاه باشید! متوجه و هشیار باشید که ما در قرقگاه داخل شده‌ایم، و همان‌گونه که در زمین‌های حرم باید از محرمات اجتناب نمود و ارتکاب یک سلسله اعمالی که در غیر حرم جرم نیست در آنجا جرم محسوب می‌شود، در این ماه‌ها هم که قرقگاه زمانی محسوب می‌شود چنین است و باید با هشیاری و مواظبت در آن وارد شد؛ و به همان نحو که در قرقگاه مکانی که حرم است، انسان به کعبه نزدیک می‌شود، در این‌ماه‌ها هم که قرقگاه زمانی است، انسان به مقام قرب خداوند می‌رسد.

پس حال که چنین است، قبل از هر چیز آنچه که بر ما واجب و لازم است، توبه‌ای است که دارای شرایط لازمه و نمازهای معلومه است؛ (مقصود همان دستور توبه‌ای است که رسول خدا (ص) در ماه ذوالقعهده الحرام داده‌اند و در کتب ادعیه مثل مفاتیح الجنان امده و چهار رکعت نماز دارد.)

و پس از توبه، واجب‌ترین چیز بر ما پرهیز از گناهان صغیره و کبیره است تا جایی که توان و قدرت و استطاعت داریم.»

«پس (ای برادر عزیز) دستور توبه را در شب جمعه اول ماه(رجب) یا روز جمعه، و یا روز یکشنبه آن، انجام داده نماز توبه را بخوانید؛ سپس آنها را در روز یکشنبه دوم همان ماه تکرار و اعاده کنید. به راستی هرکسی که در صدد متذکر شدن به ذکر حق و در مقام خشیت از ذات اقدس حضرت حق متعال بوده باشد می‌تواند از راه مراقبه و محاسبه و معاتبه و معاقبه متذکر شود.»

«پس از این مرحله، با دل‌های خود به خداوند رو آورده، بیماری‌های گناهانتان را معالجه و مداوا نمایید و به وسیله استغفار، بزرگی و سنگینی عیوب خود را کاهش دهید. و بپرهیزید از اینکه حریم الهی را بشکنید و پرده‌های حجاب را بالا زده، حرمت حرم را هتک نمایید!

و اما دستورالعمل این سه ماه:

1. بر شما باد به اینکه نمازهای فریضه خود را با نوافل آن که مجموعاً پنجاه و یک رکعت است، در بهترین اوقاتشان انجام دهید.

و اگر نتوانستید چهل و چهار رکعت آن را بجا بیاورید. چنانچه باز هم شواغل دنیا شما را بازداشت، حتماً نافله ظهر را که به او «صلاة اوابین» می‌گویند، انجام داده و نماز ظهر را هم در وقت فضیلت انجام دهید که در قران بدان تأکید شده و مراد از صلوة الوسطی همان نماز ظهر است.

2. و اما در مورد نافله شب به خصوص باید بدانید که: انجام دادن آن در نظر مؤمنین و سالکان حضرت معبود از واجبات است و هیچ چاره‌ای جز اتیان آن نیست! و تعجب است از کسانی که قصد رسیدن به مرتبه‌ای از مراتب کمال را داشته، ولی به قیام شب و انجام نوافل آن بی‌توجه هستند! و ما هیچ‌گاه ندیده و نشنیده‌ایم که احدی به یک مرحله و مرتبه‌ای از کمال راه یافته باشد مگر به واسطه برپاداری نماز شب!»

3. بر شما باد به قرائت قرآن کریم در نافله‌های شب که انسان را حرکت داده، سیر او را سریع می‌نماید و برای او بسیار مفید است. تغّنی به قرآن، انسان را به خدا نزدیک می‌کند! به خلاف غنای محرم که آدمی را به لهو می‌کشاند. پس تا می‌توانید در شب‌ها قرائت قرآن کنید، چرا که قرائت قرآن شراب مؤمنین است.

4. بر شما باد اینکه: به انجام دادن اوراد و اذکاری که هر یک از شما به عنوان دستور در دست دارید، ملتزم و متعهد باشید و بر شما باید به مداومت سجده یونسیه و گفتن ذکر یونسیه: «لا اله الا أنت سبحانک انی کنت من الظالمین» در سجده از پانصد تا هزار مرتبه.

5. بر شما باد به زیارت مشهد اعظم که مراد همان حرم مطهر امیرالمؤمنین و قبر نورانی آن بزرگوار است و نیز سایر مشاهد مشرفه اهل بیت علیهم‌السلام و مساجد معظمه مانند: مسجدالحرام، مسجدالنبی، مسجد کوفه، مسجد سهله و به طور کلی هر مسجدی از مساجد؛ زیرا مؤمن در مسجد، همانند ماهی در آب دریا!

6. و هیچ‌گاه پس از نمازهای واجب خود، تسبیحات حضرت صدیقه صلوات‌الله علیها را ترک ننمایید؛ زیرا این تسبیحات، یکی از انواع «ذکر کبیر» شمرده شده است. لااقل بعد از هر نماز یک دوره این تسبیحات را بخوانید!

7. یکی از وظایف مهم و لازم برای سالک الی الله، دعا برای فرج حضرت حجت(عج) در قنوت «وتر» است؛ بلکه باید در هر روز و در همه اوقات و همه دعاها، برای فرج آن بزرگوار دعا کرد.

8. و یکی دیگر از وظایف لازم و مهم، قرائت زیارت جامعه، معروف به «جامعه کبیره» در روز جمعه است.

9. تا می‌توانید بسیار به دیدار و زیارت برادران نیکوکار خود بشتابید؛ چرا که به راستی آنها برادرانی هستند واقعی که در تمام مسیر، همراه انسانند و با رفاقت خویش، آدمی را از کریوه‌های نفس و تنگناها و عقبات آن عبور می‌دهند!

10. به زیارت اهل قبور ملتزم باشید، ولی نه به صورت مداوم و همه روزه، مثلاً در هفته، یک روز انجام بگیرد.

ما را با دنیا چه کار؟! به راستی دنیا ما را فریب داده، به پستی و ذلت کشانید! ما را از مقام عزت و رفعت پایین آورد! و دنیا پست‌تر از آن است که برای ما هدف قرار گیرد! پس آن را برای اهل دنیا واگذارید!

پس به به! خوشا به حال مردانی که بدن‌های آنان در این عالم خاکی است ولی قلوبشان در عالم لاهوت، یعنی در عالم احدیت و عزّ پروردگار در پرواز است! و این افراد، اگرچه از نظر تعداد بسیار کم هستند، اما از نظر قوّت و مدد و از جهت واقعیت و اصالت و حقیقت دارای اکثریت هستند.

این دستوراتی است که مرحوم قاضی به شاگردان خود داده است، و رفقا این دستورات را در این سه ماه انجام می‌دهند؛ البته این اعمال را در حدّ امکان، هرکسی که نمی‌تواند هر روز را روزه بگیرد، حتی الامکان 5 روز از رجب و 10 روز از شعبان را بگیرد؛ خلاصه به حسب ملاحظه مزاج و قوه و حال و استعداد بگیرد



یک شنبه 8 تير 1393برچسب:, :: 19:15 ::  نويسنده : شهید یگانه

 

علت این تشبیه بدیهی، این است که نشان دهد همانطور که خارج شدن از ماه رمضان یک امر قطعی است بخشیده شدن گناهان نیز قطعی است.

 

 

حضرت زهرا (س) مي فرمايند: « مَا يَصْنَعُ الصَّائِمُ بِصِيَامِهِ إِذَا لَمْ يَصُنْ لِسَانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوَارِحَهُ » (1) انسان روزه دار از روزه اش چه سودي مي برد، مادامي که زبان و چشم و گوش و اعضاء و جوارحش را حفظ نمي کند.

روزه گرفتن تنها گرسنگي و تشنگي نيست بلکه رسيدن به کمال آن است. اگر بخواهيم بهره کاملي از روزه ببريم، کمالش در اين است که چشم و گوش و زبان و ساير اعضاء بدن را محافظت کنيم تا به پاداش روزه حقيقي که خداوند است برسيم. در حديث قدسي از جانب خداوند متعال آمده است که: « أنا اجزي به » من پاداش روزه هستم.

جابر بن عبدالله انصاري نقل از رسول خدا (ص) نقل مي کند که روزي ايشان به من فرمودند: « يَا جَابِرُ هَذَا شَهْرُ رَمَضَانَ مَنْ صَامَ نَهَارَهُ وَ قَامَ وِرْداً مِنْ لَيْلِهِ » در اين ماه مبارک رمضان اگر کسي روزش را روزه بگيرد و بخشي از شب را به عبادت بپردازد، « وَ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ کَفَّ لِسَانَهُ » شکم و شهوت خود را پاک نگاه دارد و زبانش را از گناهان حفظ کند، « خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَخُرُوجِهِ مِنَ الشَّهْرِ » از گناهانش خارج مي شود همانطور که از ماه رمضان خارج مي شود.

علت اين تشبيه بديهي، اين است که نشان دهد همانطور که خارج شدن از ماه رمضان يک امر قطعي است بخشيده شدن گناهان نيز قطعي است. جابر خوشحال شد و عرض کرد: يا رسول الله! حديث زيبايي را بيان فرموديد، بسيار اميدوار شدم. رسول خدا فرمودند: « يَا جَابرُ! وَ مَا أَشَدَّ هَذِهِ الشُّرُوط » (2) رعايت اين شروط چقدر سخت است.

در اين ماه با عظمت، حقيقتاً توفيق اين گونه روزه داري را بايد از خداوند متعال درخواست کنيم.

 

شرائط روزه‏ دار از زبان امام صادق (ع)

اول:  بستن چشم و حفظ کردن آن از نگریستن طولانی به سوی هر چیزی که نهی یا مکروه شده.

امام صادق ( علیه ‏السلام) فرمود: وقتی که روزه هستی باید گوش و چشم و مو و پوست و دیگر اعضای بدنت روزه باشند، یعنی از گناهانی که بر آن اعضاء حرام شده اجتناب نمایند و حتی چیزی که قلب را به خود مشغول می‏نماید و از ذکر خدا غافل می‏سازد، باید پرهیز کرد.

دوم: حفظ زبان از هذیان، دروغ، و غیره است. مراء و جدال را رها کن، و خادم خویش را رنج نده و در حال روزه، با وقار و حلیم باش، که هرزگی و هرزه گوئی تو را در حال روزه به جهال و یاوه گویان ملحق سازد.

سوم: نگهداری گوش از شنیدن هر مکروهی، زیرا هر چیزی گفتنش حرام است، شنیدن و گوش فرا دادن به او نیز حرام است، و لذا به پیشگاه خداوند گناه شنونده دروغ و خورنده حرام یکسان است، که خداوند در قرآن می‏فرماید:
سماعون للکذب اکالون للسحت (3)

چهارم: نگه داشتن بقیه اعضاء و جوارح بدن است از قبیل دست و پا از مکاره و نگه داری شکم از شبهات و غذاهائی که مشتبه است در وقت افطار، پس معنی ندارد که صائم از غذای حلال پرهیز کند، سپس با فعل حرام افطار نماید روزه خویش را (با دروغ و سخن چینی و غیبت) پس مثال این صائم همانند کسی است که در یک شهر قصری بسازد و آنگاه شهر را خراب کند، که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: چه بسا روزه‏ داری است که از روزه ‏اش جز گرسنگی و تشنگی چیزی عایدش نمی‏گردد.

پنجم: از غذای حلال وقت افطار آن قدر نخورد که معده پر شود که هیچ ظرفی مبغوض تر به پیشگاه خداوند از شکم پری نیست که از غذای حلال پر شده باشد، که در نتیجه قدرت هیچ گونه عبادتی و بهره برداری از شبهای پر فیض ماه رمضان نداشته باشد، و ثانیا این عمل با روزه‏ داری و دستورات روحانی و معنوی روزه و اثرات آن منافات دارد.

ششم: اینکه قلبش بعد از افطار مضطرب و معلق بین خوف و رجا باشد، زیرا نمی‏داند که آیا روزه ‏اش مقبول حضرت حق قرار گرفته یا خیر، آیا با قبولی روزه‏ اش جزء مقربین است‏ یا با عدم قبولی روزه جزء آنهائی که مشمول خشم خداوند هستند می‏باشد، پس این است معنی واقعی و باطنی روزه، که این نوع روزه در رتبه انبیاء و اولیاء گرامی خدا خواهد بود. (4)

پی نوشت:

1. وسائل الشيعه ،ج1،ص72
2. الکافي،ج4،ص87
3. سوره مائده، آیه 42.
4.از کتاب شریف محجة البیضاء، ج 2، ص 130

منابع: بنیاد فارس المومنین _ سایت آوینی



یک شنبه 8 تير 1393برچسب:, :: 19:11 ::  نويسنده : شهید یگانه

 

امام هادی(ع)، روزی ابلیس را دید و به او فرمود: «تو چه کسی هستی؟» آن ملعون پاسخ داد: «من قابیل و کشنده‌ی فرزند آدم به نام هابیل هستم. من با نوح پیامبر در کشتی سوار شدم (برای تباهی آنها و هلاکت اهل کشتی) و من کشنده‌ی شتر صالح پیامبرم

ابلیس(علیه اللعنه) که امروز مورد ستایش و گاهی پرستش برخی از مردم است، بزرگ ترین دشمن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است. علّت آن را در انتهای این مطلب متوجّه می شوید؛ همچنین می فهمید که بزرگترین نبرد حضرت مهدی(عج) در آخرالزّمان، با ابلیس و لشکریانش است؛ چرا که تا این ملعون از بین نرود، زمینه هدایت مردم، فراهم نمی شود.
آفرینش ابلیس
ابلیس، آفریده شده از آتش و از مخلوقات جنّی خداوند است. نام او در ابتدا «عزازیل» به معنای عزیز خداوند بود؛ ولی بعد از آنکه از سجده بر حضرت آدم (علی نبینا و آله و علیه السلام) سر باز زد و توبه نکرد، او را «ابلیس» به معنای مأیوس شده از رحمت خداوند خواندند. (1)
 
در قرآن کریم درباره ی «جنّ» بودن ابلیس می خوانیم: «و یاد کن هنگامی که به فرشتگان گفتیم، آدم را سجده کنید. پس همه، جز ابلیس سجده کردند که از گروه جنیان بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید.» (2)
 
عبادت ابلیس
ابلیس به سبب زیادی عباداتش، به مقام تقرّب خداوند ارتقا یافته بود. امیرمؤمنان، حضرت علی (ع)در این باره فرموده اند: «از آنچه خداوند نسبت به ابلیس انجام داد عبرت گیرید، زیرا اعمال فراوان و کوشش های مداوم او با تکبّر از بین رفت. او شش هزار سال عبادت کرد که مشخص نیست از سال های دنیا یا آخرت است؛ امّا با لحظه ای تکبّر، همه را نابود کرد.» (3)
 
امتحان ابلیس از طریق حضرت آدم(ع)
حضرت علی (ع) درباره ی سرباز زدن ابلیس از فرمان خداوند در سجده بر حضرت آدم(ع) چنین فرموده اند: «شیطان بر آدم، به جهت خلقت او از خاک، فخر فروخت و با تکبّر به اصل خود که از آتش است، دچار تعصّب و غرور شد. پس شیطان دشمن خدا و پیشوای متعصب ها و سرسلسه ی متکبران است که اساس عصبیت را بنا نهاد و بر لباس برتری جویی و خودبزرگ بینی با خداوند در افتاد. لباس بزرگی را بر تن پوشید و پوشش تواضع و فروتنی را از تن به در آورد.»(4)
 
نتیجه این غرور و خود بزرگ بینی، رانده شدن از درگاه خداوند بود. خداوند فرمود: «از آن (مقام و مرتبه ات) فرود آی!  تو حق نداری در آن (مقام و مرتبه) تکبّر کنی!  بیرون رو، که تو از افراد پست و کوچکی! »(5) ابلیس از این زمان کینه ی انسان را به دل گرفت و به حضرت باری تعالی عرض کرد: «پروردگارا! مرا تا قیامت مهلت ده! [خداوند] فرمود: تو از مهلت داده شدگانی؛ ولی تا روز و زمان معین!»(6)
 
معرفی ابلیس از زبان خودش
امام هادی(ع)، روزی ابلیس را دید و به او فرمود: «تو چه کسی هستی؟» آن ملعون پاسخ داد:
«من قابیل و کشنده ی فرزند آدم به نام هابیل هستم. من با نوح پیامبر در کشتی سوار شدم (برای تباهی آنها و هلاکت اهل کشتی) و من کشنده ی شتر صالح پیامبرم.
من موجب به آتش انداختن ابراهیم هستم. من نقشه ی قتل یحیی را کشیدم. من سبب قتل زکریّا با ارّه شدم. من روان کننده ی لشکر فرعون به رود نیل شدم که آنها غرق شوند. من جادوگران را راضی نمودم که با موسی درگیر شوند و آنها را راهنمایی نمودم، من سازنده ی گوساله ی سامرّی بودم.
 
من مردم را در جنگ حنین برای کشتن پیامبر اکرم(ص) جمع کردم. من حسادت را در دل امّت در روز سقیفه انداختم (تا غصب خلافت حضرت علی(ع) بشود، من محمل عایشه را در جنگ جمل با علی(ع) بستم. من در لشکر معاویه در جنگ صفّین، کارساز بودم.
 
من در روز عاشورا، در کربلا لشکر یزید را تشویق می ‌کردم در ریختن خون حسین بن علی(ع) و اصحابش. من امام اهل نفاق هستم. من نابود کننده ی اقوام اوّلین بودم و گمراه کننده ی اقوام آخرین هستم.
من از آتش، نه از خاک خلق شده ‌ام. من مورد خشم خداوند تا آخر خلقت هستم.» (7)
 
تلاش های شیطان پس از ظهور حضرت مهدی (ع)
فعالیت های شیطان در آخرالزمان در این بخش نمی گنجد. رواج این همه گناه و شرک و آلودگی، خود گواه همین مدّعاست که شیطان، در فریب فرزندان آدم (ع)، تمام کوشش خود را به کار بسته است و دست به دست نفس امّاره، بسیاری از انسان ها را به از خوی انسانی شان جدا کرده است. در بخش های دیگر همین ویژه نامه می توانید بیشتر با فعّالیتهای این ملعون آشنا شوید.
 
پس از ظهور حضرت مهدی (ع)، تلاش های شیطان برای وفای به عهدی که با خداوند برای گمراه کردن آدمیان بسته همچنان ادامه دارد. در آستانه ظهور، شیطان کاری انجام می دهد که در سرنوشت مردم بسیار تأثیر گذار است: صبح گاه روز بیست و سوم ماه رمضان، پیش از ظهور، جبرئیل امین (ع) با ندای اعجازگونه ای حجت را بر مردم تمام می کند و نوید ظهور حضرت مهدی (ع) را به همه ی آنها می دهد. عصر گاهان، ابلیس برای مقابله با این ندا به میدان می آید. این ماجرا از زبان امام باقر (ع) چنین نقل شده است:
«...و صدا، صدای جبرئیل روح الامین است و صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان خواهد بود. درباره ی آن شک نکنید. گوش فرا دهید و اطاعت کنید. در انتهای روز، صدای ابلیس ملعون [شنیده می شود] که ندا می دهد: آگاه باشید که فلانی مظلومانه کشته شد تا مردم را به شک بیندازد و آنها را مبتلا به فتنه کند.» (8)
 
پایان زندگی شیطان
به بیان روایات، پایان یافتن زندگی شیطان در دستان حضرت صاحب الامر(ع) است. حضرت مهدی (ع) در پی گسترش عدل و داد در زمین هستند و برای رسیدن به این هدف پاک و مقدّس، کارهای مختلفی انجام می دهند که از جمله آنها جنگیدن با موانع تحقّق عدالت جهانی است.
از مهم ترین این جنگ ها می توان به موارد زیر اشاره کرد: جنگ با سفیانی، سپس با یهودیان، سرکوب دجّال و نابود کردن یأجوج و مأجوج و در آخر، جنگ با ابلیس آغاز می شود که نتیجه ی آن هلاکت شیطان است. (9)
 
اسحاق بن یعقوب می گوید: «از امام صادق (ع)پرسیدم: اینکه خداوند به شیطان فرمود منتظر وقت معلوم باش، این وقت معلوم کی خواهد بود؟ حضرت فرمودند: روز قیام قائم ماست. وقتی خداوند او را برانگیخته می کند و آماده ی قیام در مسجد کوفه است، در آن وقت شیطان در حالی که با زانوهای خود راه می رود به آنجا می آید و می گوید: ای وای، از خطر امروز! قائم پیشانی شیطان را گرفته و گردنش را می زند. آن موقع روز وقت معلوم است که مدت او به آخر می رسد.» (10)
 
پی نوشت :
1. مسعودى، على بن حسین، ترجمه إثبات الوصیة، مترجم: محمد جواد نجفی، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، 1362، ص 7؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث 3/5. همچنین در سایت ویکی فقه بیان شده است.
2. سوره ی کهف (18)، آیه ی 50.
3. نهج البلاغه ترجمه ی محمد دشتی، خ 192.
4. همان.
5. سوره ی اعراف ، آیه ی 13.
6. سوره ی ص (38)، آیات 79-81.
7. کتاب طوالع الانوار، ص166؛ نقل از سایت موعود
8. نعمانی، غیبت، ص17، بحارالانوار، ج2، ص231.
9. برای دست یابی به اطلاعات بیشتر، مطالعه مقاله ی از ظهور تا قیامت، ماهنامه ی موعود، شماره ی 97 را پیشنهاد می کنیم.
10. بحارالانوار، ج 2، ص 231.
 
منبع:  افخمی، فاطمه، «ابليس دشمن فرزندان آدم»، نشریه ی موعود شماره 101؛ با تصرّف و تلخیص.


سه شنبه 27 خرداد 1393برچسب:, :: 11:44 ::  نويسنده : شهید یگانه

کوفه، شهری آخرالزمانی (۱)

در پشت کوفه قبری هست که هیچ صاحب مرضی به آن پناه نمی‌برد؛ جز اینکه خداوند او را شفا می‌دهد.» معجزات و کرامات باهره ای که در «حرم مولای متّقیان (علیه السلام)» مشاهده گردیده، بیرون از شمار است، فقط اشاره می‌کنیم که ابن بطوطه در این باره می‌نویسد: از این روضه کرامت‌ها ظاهر می‌شود که منشاء عقیده‌ی مردم بر اینکه قبر علی (علیه السلام) آنجاست، همان کرامت‌ها می‌باشد، در شب بیست و هفت ماه رجب که آن را «لیله المحیا» می‌نامند

 

مطلب کامل در ادامه مطلب

 

 

1ـ کوفه و پیرامون آن

۲ـ سیمای کوفه در آیینه ی روایات

۳ـ کوفه در هنگامه ی ظهور

 

 

 



ادامه مطلب ...


بعد از نام خدا ودرود برشما

فکرميکنم همه ما ايرانيها خودمون را سرباز امام زمان (عج) ميدونيم يا محبت اهل البيت تو دلمونه
اما برا صاحب زمان وعصر (عج)چيکار کرديم
بخدا هيچ هيچ حتي دعا هم اونجوريکه بايد دعا کنيم نميکنيم

فقط گناه وگناه وگناه هر شب که آقا اعمال روزمونو ميبينه بيشتر غصه ميخوره ودلشو خون ميکنيم

قوم بني اسراييل بعد از حضرت يوسف 70 تا ازپيامبرهاشونا کشتند بعد از اون فرعونيها بلايي به سرشون آوردنند غير قابل وصف اونها
درمانده ومضطر بودند اونها فقيهاني داشتند فقيهان بهشون گفتند راه نجاتتون آمدن منجي است برويد با يکديگر در مکان وزمان مشخصي توبه و استغفار کنيد تا خدا شما را ببخشد
آنها اين عمل را انجام دادنند و خداوند بزرگ وتوبه پذير توبه قوم بني اسراييل را پذيرفت وظهور منجي آنها را 170 سال جلو انداخت

حال فراخواني براي استغفار وابراز ندامت وتوبه در شب نيمه شعبان تقريبا در اکثر نقاط کشور برگذار خواهد شد
لذا براي محيط مجازي برنامه اي مد نظر هست که تمام مهدي دوستان وعاشقان آن حضرت در شب نيمه شعبان راس ساعت12 شب در صورتیکه نتوانستید دریکی از مراسمهایکه بر گذار میشود شرکت کنید در منزل خودتان به استغفار ودعا بپردازيد باشد که قدمي براي ظهور حضرت بقيه الله برداشته باشیم

فراخوان براي احياي شب نيمه شعبان وتعجيل در ظهور مهدي(عج) وخشنودي مولايمان وبخشش باقيمانده زمان غيبت
از شما خواهرو برادر عزيز خواستارم در شب نيمه شعبان بجاي گناه و وپایکوبی و دل مولا را خون کردن و در خيابانها بودن از ساعت دوازده شب براي فرج امام زمان دعا کرده
دو عمل را بايد انجام دهيم
اول:گريه استغفار از گناهان زيرا گناهان ما شيعيان با غيبت امام زمان(عج) رابطه مستقيم دارد وهر گناه ظهور را عقب مياندازد و خود ما با گناهانمان باعث غيبت هستيم

دوم:فقط يک چيز را از خدا بخواهيم فقط وفقط وفقط ظهور امام زمان(عج) و استغفار وتوبه ازخداوند آمرزنده ومهربان براي ببخش باقیمانده زمان غیبت ورحم به ما

برنامه پيشنهادي:
راس ساعت 12شب شروع کنيد

1:خواندن دعاي کميل وگريه و خواندن سوزناکتر بخشهاي استغفار دعاي کميل

2:خواندن فراضهاي دعاي ندبه از اين ها به بعد (اين الحسن اين الحسين ..)

3:خواندن دعا ونماز امام زمان

4:ختم 100مرتبه آيه شريفه(امن يجيب ...)

5:قرآن به سر گرفتن

اضافه بر آن خواندن زيارت عاشور و وزيات جامعه کبيره و سوره اسرا (بني اسراييل)
و هر ذکر ودعا ونیایشی که دل شفا را به خدا نزدیکتر بکند

ان شاالله خداوند ببخشد همه ما وظهور صاحب ومولايمان برساند

نظر مراجع در خصوص انجام این استغفار توسط استاد علي اکبررائفي پور پرسيده شده ومورد تاييد است در ضمن مکانهايي هم اين مراسم را برگزار ميکنند که محل آنها در سايت جنبش مصاف درج شده
براي ديدن به آدرس زير مراجعه شود:
www.masaf.ir

(لطفا تمام تلاشتان را برای انتشار این فراخوان بکار گیرید وزیرا گشایش تمام گره ها با فرج امام زمان  انجام میشود
یک معتادهر سال حداقل یک نفرو با خودش همراه   میکنه شما  مذهبیها چند نفرو با خودت همراه وهم روش خود وامام زمانی میکنید

 

 

؟؟؟



پنج شنبه 15 خرداد 1393برچسب:, :: 13:1 ::  نويسنده : شهید یگانه

بسم الله الرحمن الرحیم

اولياى دين براى دستيابى انسانها به ره ‏آورد سير و سلوک و بهره مندى از نتايج اخلاص راه هايى را به ما ارائه کرده ‏اند که بهترين آنها (اربعين گيرى) يا (چله گرفتن) است و منظور از اربعين‏ گيرى اين نيست که انسان چهل روز از مردم و کار اجتماعى جدا شود؛ بلکه مقصود اين است که در عین حضور در اجتماع، چهل روز از ماسواى خدا جدا شود و با اين که مشغول کار و زندگی روزمره است، آن را جز به دستور خدا و براى رضاى او انجام ندهد.

در این میان همه ما انسانها با گناهانی دست به گریبانیم که گاه و بیگاه از ما صادر می شود و به نوعی حساب آن از دست و زبان مان خارج شده است و با تاکیدات موکد ائمه معصوم می بایست قبل از آنکه به حساب مان رسیدگی شود به حساب خود برسیم و وجودمان را از هر ناراستی پاک کنیم.

در این «طرح چهل روزه ی ترک پنج گناه» بر آنیم که با تمام توانمان بکوشیم که از پنج گناه ناپسند و مذموم چشم بپوشیم و آن را تحت کنترل خویش درآورده و حساب آن را در اختیار داشته باشیم. بنابراین عنوان ده گناه متداول که متاسفانه در جامعه شیعی ما بسیار رایج است، را در زیر آورده ایم که برخی از آنها از گناهان کبیره می باشند. مایی که می خواهیم در این طرح شرکت کنیم بایستی


1-   از این ده مورد، پنج مورد از گناهانی که بیشتر با آن سروکار داریم را انتخاب نماییم.

2-   نیت کنیم که به مدت چهل روز (از روز 13 شعبان تا 22 رمضان: یعنی از 21 خرداد تا 29 تیر) با هدف خلوص برای رضای خدا و نیز زمینه سازی برای ظهور امام زمان (ع) به طور کامل این گناهان را ترک و از وجودمان پاک نماییم.

3-   از اینکه تابحال این پنج گناه را در زندگی مان مرتکب شدیم از خداوند طلب رحمت و مغفرت کنیم تا ان شاء الله پس از یک توبه ی واقعی کارمان را آغاز نماییم.

4-  برای اینکه در این مسیر الهی موفق و پیروز باشیم از نیروی لایزال الهی مدد بخواهیم و به آن امام حاضر و ناظر متوسل شویم تا با یاری ایشان ان شاء الله از این تلاش مقدس سربلند بیرون آییم.

5-  برای اینکه گناهان ناخواسته مان را به محاسبه بیاوریم نمره ای برای آن در نظر گرفته ایم. در آغاز این طرح همه با نمره 20 (ضمیری پاک و نانوشته) وارد می شویم؛ لیکن به محض ارتکاب هر یک از این پنج گناه یک نمره از خودمان کم می کنیم و آن را تنها برای خودمان ثبت می کنیم.

6-  در صورت ارتکاب هر گناه تنها با طلب مغفرت و توبه حقیقی از خداوند (حق الله) و احیانا حلالیت از کسی که گناه را در موردش مرتکب شدیم (حق الناس) می توانیم آن نمره از دست رفته را به خودمان برگردانیم.

7-  در پایان چله ی این طرح که مصادف است با افضل شبهای قدر، یعنی شب 23 رمضان خواهیم دانست که کارنامه اعمالمان چه بوده است. ان شاء الله پس از این چهل روز خلوص برای رضای خداوند عزیز، گامی برای نزدیکی ظهور حضرت ولی عصر (عج) برداشته باشیم و امید است که درهای رحمت و حکمت الهی در شب مقدرات بر ما گشوده شود که به فرموده رسول اکرم (ص)

مَنْ أخْلَصَ لِلّهِ أرْبَعينَ صَباحا ظَهَرَتْ يَنابيعُ الْحِکمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ؛

هر کس چهل روز خود را براى خدا خالص کند چشمه هاى حکمت از قلبش بر زبانش جارى مى شود.


 و اما موارد گناه عبارتند از:

1-   دروغ : دشمنی با خدا

2-   غیبت : با زشتی و کراهتی به اندازه خوردن گوشت برادر مرده

3-   سهل انگاری در نماز : وای بر نمازگران؛ آنها که در نماز سهل انگارند.

4-   نگاه یا گفتگوی ناروا و شهوت آلود : خداوند خیانت چشم ها را می داند.

5-   ریاکاری : نیکی و عبادت برای نمایش به خلق خدا (شرک)

6-   کفران نعمت : ناسپاسی نسبت به داده های خداوند و نسبت به محبت انسان ها  

7-   عهدشکنی : نسبت به خداوند، امام زمان (ع) و دیگر خلایق

8-   خشم و تندخویی : خشم ناروا برای غیرحق، و برخوردهای تند و خشم آلود در برخورد با انسان ها

9-   غرور و تکبر : خودبزرگ بینی، خودبرتربینی، فخرفروشی

10- تندی در حق پدر و مادر: و بالوالدین احسانا

 علاقه مندان در وبلاگ زیر ثبت نام نماییند

منبع وبلاک عصر ظهور:http://albeyatolellah.blogfa.com/post/117



مقاله:
چکیده
مقاله حاضر به بررسی برخی روایت های ناظر به وضعیت جهان در هنگام ظهور حضرت صاحب الزمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) که به نوعی با انقلاب های امّت های اسلامی(که از آن به بیداری اسلامی تعبیر می شود) در تضاد ظاهری می باشد از منظر حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مدظله العالی)می پردازد. ابتدا معنا شناسی بیداری اسلامی و انتظار فرج را از منظر مقام معظم رهبری  حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله العالی) انجام داده، آن گاه به بررسی رابطه و تاثیر این بیداری ها در امر ظهور حجت الهی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) و تفسیر این روایات از دیدگاه حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی)پرداخته است. در ادامه به بررسی نقش انقلاب اسلامی ایران به عنوان پیشکسوت در بیداری اسلامی پرداخته و آن را به عنوان الگویی برای این ملّت ها ارائه می دهد. و در انتها چند درس از مهدویت را بیان کرده و ویژگی های جامعه مهدوی از دیدگاه رهبر انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) را به عنوان الگویی برای نزدیک شدن جوامع اسلامی به آن جامعه آرمانی معرفی می کند.
 
 
 
 
واژگان کلیدی: بیداری اسلامی، مهدویت، انتظار فرج، ظهور امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)، انقلاب اسلامی ایران، جامعه مهدوی
 

مقاله در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...


السلام علیک یا روح الله  سلام بر معمار کبیر انقلاب اسلامی

در 35 سال گذشته دشمنان نظام اسلامي همواره سعي كرده اند تا از انقلاب اسلامي ايران چهره اي خشن، ضدفرهنگي و متجاوز ترسيم كنند اما بيداري اسلامي ملت هاي مسلمان منطقه و تولد دوباره ارزش هاي اسلامي در جهان نشان داد كه انقلاب اسلامي ايران نقش غيرقابل انكاري در بيداري مسلمانان و احياي ارزش هاي اسلامي داشته است.

که بیداری اسلامی زمینه ساز ظهور حضرت مهدی  وقیام مصلح  است

در نگاه امام خميني(ره) منظور از ترويج انقلاب اسلامي به جهان نيز درواقع انتقال ارزش هاي اسلامي و معنوي و رساندن نداي الهي به گوش جهانيان است

استقلال‌خواهی و قطع هر نوع وابستگی

حاکمیت اسلام بر جامعه و رواج ارزش‌های دینی در کشور

آزادی بیان و قلم    
 

عدالت و رفع تبعیضها

پیشرفت مادی و گسترش رفاه

احیای کرامت انسانی و نقش داشتن مردم در حاکمیت بر تعیین سرنوشت خود

زمینه‌سازی برای رشد و تکامل انسانها در جامعه و حذف عوامل فساد

اینها هدف های حکومت سلامی است که ایران به عنوان جامعه کوچکی به آن دست پیدا کنیم تا زمینه سازی برای ظهور حضرت حجت بقیه الله فراهم گردد وحکومت ازآن  خدا و ولی عهد اوست

این مشکلات درون کشور مقداری هم از جهت دشمنانیست که میدانند ایران وقتی پرچم انقلاب را به صاحبش امام زمان غایب دهد که دلیل غیبتش تک تک ما هستیم با گناهنمان ثانیه ثانیه ظهور را به تاخیر میاندازیم  بدهیم فاتحه آنها خوانده است همان طور قران به طور صریح به بنی اسراييل گفته دو بار به شما نعمت میدهیم هر دو بار فساد میکنید که دفعه دوم فاتحه تان خوانده است و به دست قومیست که زبان آنها را نمیفهمید (این باعث شده در  اوج حماقت اسراییلها در مدارسشان  زبان فارسی تدریس کنند که ما آن قوم نباشیم )امام خمینی وشهیدان رفتند تا بستری برای ظهور فراهم کنند

تعجیل در فرج آقا امام زمان اول گناه نکنید  دوم صلوات

اللهم صل علی محمد وآل محمد والعجل الفرجهم

 



شنبه 3 خرداد 1393برچسب:, :: 12:52 ::  نويسنده : شهید یگانه

"شهیدان و شهید یگانه هایی از تمام کشور عزیز رفتند تا اقتدار وعزت کشورمون حفظ بشه و من وتو آرامش و امنیت داشته باشیم ومستعمره کشورهای دیگه نباشیم

فردا باید تک تکمون جواب گوی خون تمام شهیدان باشیم"

 

حالا دیگر مقامات آمریکایی رسما از برنامه بعدی آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران سخن می‌گویند. برنامه موشکی که از مدت ها پیش طرح آن در قالب مذاکرات هسته ای موجب اعتراضات و نگرانی های زیادی در ایران شده، حالا به برنامه دوم آمریکا برای بهانه‌جویی و فشار علیه ایران تبدیل شده است. این را وزیر دفاع آمریکا گفته است. چاک هیگل اعلام کرد در صورتی که ایران و 6 قدرت جهانی درباره برنامه هسته‌ای تهران به توافق برسند موضوع بعدی که در دستور کار قرار خواهد گرفت، احتمالا توانمندی موشکی ایران خواهد بود. چاک هیگل وزیر دفاع آمریکا روز پنجشنبه اذعان کرد  این کشور پس از حل مساله هسته‌ای با ایران، موضوعات دیگری چون توان موشکی را مطرح خواهد کرد.

 



اسلام برای روابط ملی منطقه‌ای و بین‌المللی برنامه‌ریزی کرده است و این سه محور شامل ارتباط داخلی و خارجی با ملت و دولت مسلمان، رابطه با اهل کتاب و ارتباط با جوامع بشری اعم از مشرک و غیره است و آیات و روایات برای هر سه بخش دستورات ویژه‌ای دارد.

 

متن كامل اين پيام  آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی در پیامی به همایش تخصصی «عقلانیت و اعتدال در سیاست خارجی» به شرح زير است:

در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب ...


سال هاست که خرمشهر آزاد شده و کمتر کسی را در کوچه خیابان می توان دید که در مورد اشغال خرمشهر و آن روزها صحبتی به میان آورد، نه در عوام و نه در خواص. البته هفته ی دفاع مقدس و روز آزاد سازی خرمشهر را که لاجرم یاد آور آن روزهای خدایی ست، استثنا باید دانست. از زمانی هم که مقام معظم رهبری فرمودند که دشمن تهاجم فرهنگی خود را آغاز کرده روزهای سختی بر ما گذشت تا ایشان گفتند این یک شبیخون فرهنگی ست، یعنی تهاجم بشکلی پیچیده و مخفی سازماندهی شده و نیازمند بصیرتی است که بتواند در فضای سیاه و مه آلود شبیخون فرهنگی متوجه این گلوله ها و موشکهای فرهنگی دشمن باشیم. البته تلاش های زیادی صورت گرفت اما در فضای مه آلود این عرصه خیلی ها روی مین های فرهنگی رفتند و برخی هم از ترس همین تخریب ها مسیرشان را کج کردند و سر از کُنجِ بی تقوایی در آوردند. امروز خرمشهر فرهنگ ما توسط نیروهای دشمن اشغال شده است.

شاید با شنیدن عنوان اشغال فرهنگی بلافاصله فکرها به خود کلمه ی اشغال معطوف شود و با توجه به نگاه موجود به این واژه قرار گرفتنش در کنار فرهنگ، منطقی به نظر نیاید، یا شاید اغراق آمیز و بزرگ نمایی شده در فکرها بنشیند. اما هیچ کس نمی تواند منکر این موضوع شود که امروز فرهنگ در جامعه ی ما مهمترین معضل اجتماعی ست و حتی حال بد اقتصاد هم با نگاه غلط فرهنگی در حال بدتر شدن است. فرهنگ مصرف گرایی یکی از عوامل اصلی تشنج های مالی و اقتصادی است، همین یک قلم برای مثال کافیست تا از فرهنگ مفهوم بسیار کلان و مهمی در فکر ما شکل بگیرد.

 

منبع :گروه جنگ نرم مشرق



شنبه 27 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 10:48 ::  نويسنده : شهید یگانه

اشارة آشكاري به وجود جاهليّت دوم، پس از بعثت حضرت ختمي مرتبت(ص) وجود دارد كه سخت‌تر و بدتر از جاهليّت اوّل است و اين موضوع از سياق اين روايت به خوبي آشكار است و نيز از ايشان روايت شده است كه فرمودند: «منفورترين مردم نزد خداوند سه تن هستند: زنديق در حرم، دنبال كنندة سنّت جاهلي در اسلام و خواهان خون‌ريزي انسان بيگناه.»5

از عبدالله بن زراره از محمّد بن مروان از فضيل روايت شده كه گفت از امام صادق(ع) شنيدم كه مي‌فرمودند: «همانا قائم ما با جاهلان بسيار سرسخت‌تري نسبت به جاهلاني كه رسول خدا(ص) در دوران جاهليّت با آنها برخورد داشت، رو به رو مي‌شود و متحمّل رنج و سختي بيشتري خواهد شد.»

گفتم: چگونه چنين چيزي ممكن است؟
فرمودند: «رسول خدا(ص) در حالي به پيامبري برانگيخته شد كه مردم سنگ، صخره و مجسّمه‌هاي چوبي را مي‌پرستيدند، امّا قائم ما هنگامي قيام مي‌كند كه همة مردم براي مقابله با او به تأويل كتاب خدا و احتجاج به آن متوسّل مي‌شوند.»

به بيان ديگر، جاهليّت دوم كه امام(ع) با آن دست و پنجه نرم خواهد كرد، جاهليّت مركّب است؛ زيرا اين جاهليّت، ظاهري اسلامي دارد و معنا و مفهوم خود را از دست داده و جز نام پيوستگي ظاهري چيز ديگري از آن باقي نمانده است.6

رسول اكرم(ص) چه زيبا و دقيق در وصف اهل آخرالزّمان و مسلمانان فرموده است، آنگاه كه فرمود: «به زودي روزگاري بر مردم فرا مي‌رسد كه از قرآن جز خط و از اسلام جز نام آن باقي نخواهد ماند.»7



ادامه مطلب ...


شنبه 27 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 10:15 ::  نويسنده : شهید یگانه
 قَالَ رَبِّ إِنِّى دَعَوْتُ قَوْمِى لَیْلاً وَنَهَاراً
 (نوح) گفت: پروردگارا! همانا من قوم خود را شب و روز (به راه راست) دعوت كردم.(سوره نوح آیه 5)
 
 میان كفّار زمان حضرت نوح و كفّار زمان پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله: شباهت هایى است كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود:
 1- فرار از حق
 فرار قوم نوح: «فلم یزدهم دعایى الاّ فرارا»(368) حضرت نوح به خدا گفت: دعوت من جز فرارشان را زیاد نمى كند.
 فرار قوم پیامبر اسلام: «ان یریدون الاّ فرارا»(369) منافقان با بهانه هاى مختلف قصد فرار دارند.
 2- دعوت براى مغفرت‏
 حضرت نوح: «دعوتهم لتغفرلهم»(370) حضرت نوح گفت: خدایا من آنان را دعوت كردم تا آنها را ببخشى ولى چه سود.
 پیامبر اسلام: «تعالوا یستغفر لكم رسول اللّه لوّوا رؤسهم»(371) به مردم گفته شد بیایید تا رسول خدا براى شما استغفار كند. (ولى چه سود آنان به نشانه بى اعتنایى) سرهاى خود را پائین مى انداختند.
 3- تكبر و استكبار
 كفّار زمان نوح: «واستكبروا استكبارا»(372) كفار زمان حضرت نوح، به صورت بسیار بدى تكبّر ورزیدند.
 كفّار زمان پیامبر: «ثمّ ادبر و استكبر»(373) بعضى از سران كفار در زمان پیامبر نیز پشت كرد و تكبّر ورزید.
 4- گوش ندادن به وحى‏
 كفّار زمان نوح انگشت در گوش مى‏نهادند تا نشنوند. «جعلوا اصابعهم فى آذانهم»(374) براى نشنیدن صداى پیامبر، دست بر گوشهاى خود مى گذاردند.
 كفّار زمان پیامبر نیز مى‏گفتند به قرآن گوش ندهید و هنگام تلاوت پیامبر جنجال كنید تا شاید پیروز شوید. «لا تسمعوا لهذا القرآن والغوا فیه لعلكم تغلبون»(375) به این قرآن گوش فراندهید و سخنان لغو و باطل درآن وارد سازید، تا بر آن غلبه كنید.

368) نوح، 6.
369) احزاب، 13.
370) نوح، 7.
371) منافقون، 5.
372) نوح، 7.
373) مدثر، 23.
374) نوح، 7.
375) فصّلت، 26.


دو شنبه 15 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 16:20 ::  نويسنده : شهید یگانه

یکی از این نماد‌ها در مصر باستان دو خط متقاطع (شبیه به حرف X) است که درآموزه‌های شیطانی مصریان نماد خضوع ، بندگی و پرستش شیطان ، و ظهور اوست .



ادامه مطلب ...


با وجود تاکیدهای مکرر مقامات آمریکایی مبنی بر این که ZunZuneo کاربرد سیاسی ندارد، گزارش چند روز پیش خبرگزاری آسوشیتدپرس افشا کرد که مسئولان این شبکه اجتماعی با رصد فعالیت‌های کاربران موبایلی خود، آنها را به سه دسته حامی انقلاب، مخالف انقلاب و بی‌علاقه به سیاست تقسیم‌بندی کرده‌اند.

گروه جنگ نرم مشرق- سایت شبکه اجتماعی ZunZuneo که توسط آمریکا برای شهروندان کوبایی راه‌اندازی شده، اقدام به جمع‌آوری اطلاعات از تمایلات سیاسی کاربران می‌کند.

بر اساس اطلاعات جدیدی که از نحوه کارکرد ZunZuneo (که به توئیتر کوبایی معروف شده) به دست آمده و شبکه راشاتودی آن را منتشر کرده، آمریکا از پیمانکاران این سایت خواسته است تا تمایلات سیاسی کاربران آن را رصد و به طور دقیق گزارش کنند. 

جاسوسی سایت آمریکایی از شهروندان کوبایی // در حال ویرایش

شبکه اجتماعی موسوم به ZunZuneo از سوی آژانس توسعه بین‌الملل وزارت خارجه آمریکا راه‌اندازی شد که هدف آن استفاده از توان ارتباطات اینترنتی برای ایجاد ناآرامی در کوبا بود.

در ابتدای راه‌اندازی، سایت ZunZuneo کاملا یک شبکه اجتماعی بدون جهت‌گیری خاص بود و به همین دلیل مورد استقبال شهروندان کوبایی قرار گرفت؛ اما از زمانی که استفاده از آن در سطح کوبا تقریبا فراگیر شد، تزریق جهت‌دهی‌های سیاسی در مطالب و پیام‌های این شبکه اجتماعی آغاز شد که با هدف تحریک کاربران کوبایی به بحث درباره لزوم ایجاد توازن قدرت میان دولت و جامعه ارائه می‌شد.

با وجود تاکیدهای مکرر مقامات آمریکایی مبنی بر این که ZunZuneo کاربرد سیاسی ندارد، گزارش چند روز پیش خبرگزاری آسوشیتدپرس افشا کرد که مسئولان این شبکه اجتماعی با رصد فعالیت‌های کاربران موبایلی خود، آنها را به سه دسته حامی انقلاب، مخالف انقلاب و بی‌علاقه به سیاست تقسیم‌بندی کرده‌اند.

طبق اسناد به دست آمده، مجریان این شبکه اجتماعی از یک سو با استخدام طنزپردازان کوبایی، مطالب هجوآمیز آنها علیه رهبران کوبا را به طور منظم برای کاربران ZunZuneo ارسال می‌کرند و از سوی دیگر، واکنش کاربران به این پیام‌ها را رصد و دسته‌بندی نموده و یک بانک اطلاعاتی تشکیل می‌دادند.



دولت به‌جای حمله به‌منتقدان، خود را آسیب‌شناسی کند/ علت تغییر ویترین احمدی‌نژاد در ماه‌های اخیر انتخابات آینده مجلس است

دولت به جای حمله به منتقدان خود را آسیب‌شناسی کند/ انتخابات آینده علت تغییر ویترین احمدی‌نژاد در ماه‌های اخیر است
"الیاس نادران" نمایندهٔ مردم تهران در مجلس شورای اسلامیدر گفت و گو با خبرنگار سیاسی مشرق، با اشاره به هجمه‌های اخیر رسانه‌های دولتی و اطلاح‌طلب به برخی منتقدان دولت، گفت: دولت‌ها باید نقدپذیری خیلی بیشتری نسبت به سایر نهادهای کشور داشته باشند.

وی در ادامه افزود: دلیل داشتن این آستانه تحمل نیز این است که امور اجرایی به دست دولت‌مردان است و طبیعتا احتمال خطا وجود دارد.

عضو کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس در خصوص ارزیابی خود از آستانه تحمل دولت یازدهم در مواجهه با منتقدین، اظهار داشت: تحمل دولتمردان مگر آستانه‌ای دارد که بخواهیم آن را ارزیابی کنیم؟

نادران در ادامه با بیان اینکه منتقدان می‌توانند کمک زیادی برای آسیب‌شناسی دولت از عملکرد خود بکنند، گفت: حتی اگر نقد با نیت غیر خیرخواهانه انجام بشود به دولت کمک می‌کند تا ضعف‌ها و آسیب‌های خودش را شناسایی کند و بتواند در برطرف کردن ضعف‌ها و کاستی‌ها موثر واقع شود.

نمایندهٔ مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در ادامه تاکید کرد: دولت به جای اینکه به منتقدان حمله کند و دائما آنها را زیر سوال ببرد باید مروری هم به ضعف‌ها و کاستی‌های خود بکند.

نادران با تاکید بر اینکه من نمی‌خواهم بحث سبدکالا را در زمان کنونی مطرح کنم، گفت: شما اگر همین موضوع تقاضای انصراف مردم از دریافت یارانه را نگاه کنید، کاملا متوجه خواهید شد که چقدر حرف دولت بین مردم نافذ است و دولت باید همین موضوع را آسیب‌شناسی کند.

وی در ادامه عنوان کرد: مطمئن باشید تمام کسانی که در جامعه ما به برخی از رفتار دولت نقد دارند بدخواه و بدجنس و خبیث نیستند و انسان‌های خیرخواه نیز در بین آنها وجود دارد.

نمایندهٔ مردم تهران در مجلس شورای اسلامی همچنین در پاسخ به این سوال که چه عاملی باعث شده است احمدی‌نژاد که برای حفظ مشایی و دیگر همراهان وی در برابر بسیاری از حامیان خود ایستاد و برای ثبت نام مشایی در انتخابات حاضر شد، اکنون راضی به ترک وی در مجامع عمومی شد باشد؟ گفت: من فکر می‌کنم ایشان در فکر چگونگی ورود به عرصه انتخابات مجلس شورای اسلامی است و می خواهد در انتخابا آینده ورود پیدا کند.

وی در ادامه عنوان کرد: احمدی نژاد به همین دلیل مجبور است که با آرایش جدیدی در مجامع عمومی حضور پیدا کند و چهره جدیدی از خود و اطرافیان خود به نمایش بگذارد.

نمایندهٔ مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با اشاره به رفتار احمدی‌نژاد در سال‌های آخر ریاست جمهوری، عنوان کرد: هیچ یک از انتقاداتی که به رفتار و عملکرد ایشان و اطرافیانشان وجود داشت پاسخ داده نشد و من بعید می‌دانم دیگر اقبالی برای بازگشت مردم به سمت احمدی نژاد وجود داشته باشد.


دکتر امیرحسین بانکی یکی از فعالان مسائل و مشکلات جوانان است و چند سالی می­ شود که در ارتباطات نزدیک خود با جوانان از نزدیک در جریان نیازها و کمبودهای این نسل قرار گرفته است. وی تجربه بیش از یک دهه فعالیت و پژوهش در مقوله ازدواج در محیط های دانشگاهی را دارد و از پایه گذارن پروژه­ های «آسان سازی ازدواج» محسوب می شوند. دکتر بانکی تألیفات ارزشمندی به خصوص در حوزه جوانان دارد که با استقبال چشمگیر نسل جوان روبرو شده است و از جمله می توان به کتاب «مطلع مهر» اشاره کرد.

متن زیر بخشی از سخنرانی های دکتر امیرحسین بانکی پور (دکترای فلسفه و کلام اسلامی) در حسینیه حضرت ابوالفضل(ع) است که برای جمعی از فعالان فرهنگی گفته شده و خبرنگار سرویس اندیشه صاحب نیوز آن را به رشته تحریر در آورده است.

دکتر امیرحسین بانکی
بسم الله الرحمن الرحیم. در حدیثی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) آمده است: مؤمن کفو مؤمن است، یعنی فقط ایمان باید ارزش باشد. با قرآن مأنوس شویم و با خلق خدا با ارزش های خودشان رفتار کنیم. هم ارزش بودن نکته مهمی را در بردارد و آن قدر دانستن است.
نکته: معروف یعنی عرف پسندیده عرفی که پسند عقل و شرع باشد.
گاهی عرف ها با هم فرق دارد، عرف استاد با دانشجو با هم متفاوت است. باید متناسب با عرف با دیگران رفتار کنیم.
روان خودآگاه: مکانی که من می فهمم روی من تأثیر گذاشت یا خیر.
روان ناخودآگاه: چیزی در زمینه من رفت، ولی خودم خبر ندارم.
در خودآگاه قضاوت و داوری هست، نباید فقط به بخش خودآگاه توجه کنیم.
در ناخودآگاه قضاوت و داوری نیست؛ انسان بصیر مراقب ناخودآگاه خود هم هست، وقتی خودش را نشان می دهد نمی توانیم او را کنترل کنیم.
۸۰ درصد درگیری های دختر و پسر لفظی است، اما ظاهرش خشونت است و باطنش شهوت جنسی است. نظریه ی معروف و ضرورت را قبول داریم.

خداوند همه مسیر حرکتی ما را مشاهده می کند
خداوند بهترین سرنوشت ها را نسبت به ما قائل است و خیر آتی بندگان را می خواهد و کل مسیر حرکتی ما را می بیند. در مسئله ازدواج نباید جزیی فکر کرد. مقامات معنوی که آسیه به دست آورد به سبب ازدواجش بود. در بخش قضا تمامی سرنوشت مثبت است و به اختیار ما کاری ندارد؛ ولی در قدر از بهترین و بدترین ازدواج ها در آن هست و شرایط آن بستگی به فعل آن دارد.
دو نوع فعل علمی و ذاتی داریم. اگر معلوم مطابق با علم شکل گرفت به آن علم فعلی می گویند، اما اگر علم به معلوم تعلق گرفت به آن علم ذاتی می گویند. علم فعلی در فعل تأثیر دارد و علم ذاتی در ذات تأتیر ندارد. در بخش علم فعلی خدا در این جهان اثر دارد، ولی در علم ذاتی او اثر ندارد.
استخاره طلب خیر کردن است
برای استخاره باید دو رکعت نماز خواند و در سجده ۱۰۰ مرتبه استخیرُبالله بگویید. خدایا هرگونه خیراست به دل من بینداز.
استخاره اطمینان بخش نیست، حجت هم نیست. بلکه به خدا دل ببند، توکل ضمانت تلاش است و مانع تلاش نیست.
نکات کلیدی در ازدواج 
- در ازدواج «قلب» مدیر و رئیس است. اگر دو جوان احساس پیوند دلی کردند، یعنی ازدواج.
- بهترین کارشناس «عقل» است و باید آزاد باشد و اگر عقل صد درصد قبول کرد، اما قلب نخواست ازدواج نباید صورت بگیرد.

- در ازدواج حرف اول راعقل و حرف آخر را قلب می زند.
- گفتن حقیقت ضریب تحمل را بالا می برد باید ضرورت صداقت را نشان دهیم.

- سؤالات هر فردی شخصیت او را بهتر نشان می دهد. بیشتر توجهمان جلب سؤالات طرف مقابل باشد.
- آیا تفاوت تحصیلی زن و مرد قبل از ازدواج یا بعد از ازدواج به عنوان یک مشکل است یا خیر؟
- آیا در دوران تحصیل آشنایی دانشجویان با هم و ازدواج آنها خوب است یا نه؟
- از نظر فرهنگ دینی و اسلامی برای پسر و دختری که به مرحله رشد عقلی- فکری- روحی رسیده باشند، ازدواج توصیه شده است.
- برای رشد نمی توان حدّی تعیین کرد، جوانی که به رشد رسیده منهای تحصیل باید حتما ازدواج کند.
- اگر جوانی به یک وقت متمرکز نیاز داشت، چنانچه به صورت عادی نیاز فوری به ازدواج ندارد، بهتر است ازدواج خود را عقب بیندازد.
- امروزه کنترل شهوات سخت شده است و احساسات شهوانی زیاد شده است. هرگونه ارضای شهوات با گوش، دست و لمس به غیر از همسر حرام است. اگر دغدغه شهوانی قوی باشد و قطعا دچار لغزش شوید بر ما ازدواج واجب می شود. به طور کلی ازدواج مستحب است و ازدواج با محارم قطعا حرام است.
- جوانی که در هنگام تحصیل احساس نیاز به ازدواج کرد، یک استراتژی یک ساله را باید در نظر بگیرد. اگر مهم نبود ازدواج نکند و نباید بی مقدمه ازدواج کند.
- گاهی جوانی به ازدواج نیاز دارد و اطرافیان او متوجه نیستند و فعل و انفعال او جنسی نیست؛ بلکه غیرمستقیم ظهور می کند و احتیاج به مشاوره دارند. پرخاشگری، عاطفی بودن شدید در بعضی از موارد این احساس نیاز جنسی این طور بروز می کند ولی نباید این ها را حتما مربوط به عدم ازدواج دانست.

اصل اولیه برای دختران
اصل اولیه برای دختران درصورت امکان ازدواج است به دلایل مختلف:
۱) انواع و اقسام مزاحمت های خیابانی.
۲) ذهن های اطرافیان که عمدتا منفی است.
۳) در دوران تحصیل طبعاً خواستگاران عالی را رد کرده و سن او افزایش پیدا کرده و طبعاً دیگر آن نوع خواستگاران را ندارد و از کمیت و کیفیت آنان کاسته می شود و توقع دختر بالا می رود و احساس یک ستم در مورد خود به جامعه می کند و مجبور است به خواستگاران در سطح پایین جواب مثبت دهد.
۴) هرچه سن افزایش پیدا کند، مسئله انعطاف پذیری باید بیشتر بشود.
۵) رنج تحصیلات دختر به مراتب از پسر بیشتر است و دختران مجبورند با پسرانی که تحصیلات کمتری دارند، ازدواج کنند در صورتی که امکان ازدواج مهیاست، ازدواج کنند.

نقطه شروع
- نوع نقطه شروع زندگی مانع ازدواج شده است. باید تناسبات رعایت شود، ازدواج به واقع کمیت وقت انسان را تضمین می کند.
- قیمتی ترین چیز برای ازدواج اخلاق است. ۴۰ روز هزار مرتبه استغفرلله ربّی واَتوبٌ الیه (۴۰ روز سوره حشر) که باید حتما مستمر باشد. گاهی خلأهای جنسی را محبت اهل بیت(ع) پر می کند.
- هرکسی به تکلیف رسید، معلوم نیست به بلوغ جنسی رسیده باشد یا نه. بلوغ صرفا بلوغ جنسی نیست. یک حدی است که به بلوغ روانی وعقلی هم رسیده باشد. بلوغ مجموعه بلوغ های جنسی، روانی و عقلی است.
- محرک های بلوغ جنسی، نوع غذا، ارتباطات و فیلم های تصویری مستهجن شده است وهمین باعث شده سن بلوغ جنسی کاهش پیدا کند.
بلوغ عقلانی

انسان عاقل انسانی است که نسبت به آدم های مختلف عکس العمل های مختلف داشته باشد. بالاتر از ایمان عقل است. تفکر عاقل در زبانش نهفته است.

خانواده متعالی
ما به دنبال خانواده متعالی می گردیم که برای رسیدن به کمال چندین اصل را باید دنبال کرد:

اصل اول: توکّل (ضمانت را در جای دیگر ببیند) و توکل به خدا کنید.
اگر پایه توکل در زندگی محکم شد، از چند چیز رهایی پیدا می کنید:
۱- ترس ۲- بخل ۳- کسی که می ترسد دروغ هم می گوید.
برای اینکه در جهت خواست خدا حرکت کنیم، باید توکل به خدا را محکم کرد. توکل جلوی بُخل را می گیرد.
اصل دوم تعقل: عاقل کسی است که نسبت به موقعیت های مختلف چاره اندیشی می کند.
علم موتور تعقل را روشن می کند.
عاقل کسی است که خلاقیت نشان می دهد و در امر به معروف و نهی از منکر باید حتما خلاقیت به خرج دهیم و خلاقیتی که در چهارچوب دین باشد، به کار ببریم.
اصل سوم: اوج زرنگی و بهترین سیاست، صداقت است. در همه مراحل ازدواج اصل صداقت باید رعایت شود، چه در گذشته چه در آینده باید در گفتار نیز رعایت شود. یکی از عناصر مهم محبوبیت، صداقت است. شاعر دروغگو نیست، اما صادق هم نیست چون اقتضای شعر به او اجازه می دهد، فضای تخیلّی ایجاد کند.
اصل چهارم: حلم و بردباری که نوعی تحّمل است، بخصوص در سال های اول زندگی.
اگر در ازدواج حلم داشته باشیم، همه مشکلات حل می شود.
تعبیر حِلم به چراغ حقایقی است که در شب به انسان ها روشنایی می دهند و در روز نمی دهد.



دو شنبه 15 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 14:9 ::  نويسنده : شهید یگانه

معنی طوبى

طوبى درختى است كه ريشه آن در خانه پيامبر صلى الله عليه و آله است و هيچ مومنى نيست ، مگر اين كه در خانه اش شاخه اى از آن است.

علامه حسن زاده آملی در جلد 2 صفحه 516 کتاب عيون مسائل نفس و شرح آن ، می فرمایند: « بدانكه شجره طوبى صورت تمثل ايمان است و اصل و ريشه آن در قلب حضرت خاتم صلى الله عليه و آله ثابت است و فرع و شاخه آن در آسمان است و پيوسته ميوه هاى خود را به اذن ربش مى دهد، و هر مومنى شاخه اى عظيم از آن مى باشد.


و در مقابل آن زقوم قرار داد: أَذَلِكَ خَيْرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ ﴿۶۲﴾ إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِينَ ﴿۶۳﴾إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ ﴿۶۴﴾ طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُؤُوسُ الشَّيَاطِينِ ﴿۶۵﴾ آيا از نظر پذيرايى اين بهتر است‏يا درخت زقوم (۶۲) در حقيقت ما آن را براى ستمگران [مايه آزمايش و] عذابى گردانيديم (۶۳) آن درختى است كه از قعر آتش سوزان مى‏رويد (۶۴) ميوه‏اش گويى چون كله‏هاى شياطين است (۶۵)


در كافى از امير المومنين (عليه السلام ) آمده : طوبى شجره اصلها فى دار النبى صلى الله عليه و آله و ليس من مومن الا و فى داره غصن منها الحديث


يعنى : طوبى درختى است كه ريشه آن در خانه پيامبر صلى الله عليه و آله است و هيچ مومنى نيست ، مگر اين كه در خانه اش شاخه اى از آن است .


و در وافى آمده است : تاويل طوبى علم است ، زيرا هر نعيمى در بهشت مثالى در دنيا دارد، و مثال شجره طوبى شجره علوم دينى است كه ريشه آن در خانه پيامبر است كه مدينه العلوم است و در خانه هر مومنى شاخه اى از آن است الخ ».



دو شنبه 15 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 13:37 ::  نويسنده : شهید یگانه

راه شهدا



دو شنبه 15 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 12:49 ::  نويسنده : شهید یگانه

بسم رب المهدی المنتقم
سلام

توضیح: سخنرانی بسیار بدیع , نکته دار و شدیدا جالب دکتر بانکی با موضوع: ویژگی های یاران امام زمان (عج)...در اردیبشت ماه 86...دانشکده علوم دانشگاه تهران...توسط کانون "خورشید می تابد"... وابسته به نهاد رهبری در دانشگاه ها.
از بهترین سخنرانی هایی بود که در عمرم شنیدم و بر عکس تجربه ی همیشگی ام  در پا منبری هایم (!), تا حد زیادی به سوالات من جواب داد! و یک مسئله ی مهم و حتی شاید مهم ترین مسئله زندگی هر شیعه ای را باز کرد!...برای همین من تا آخر جلسه از فرط مدهوشی در صحبت ها چشم هایم گرد شده بود و حرف ها را نه که بشنوم!...بلکه می خوردم!
از ما به شما نصیحت که "با دقت , با دقت و با دقت" (!) از اول تا آخرش رو بخوانید! امیدوارم که بتونم تا حداکثر توانم , رسا مکتوب اش کنم...ان شاالله.

 

و اما بعد...
یاران امام زمان (عج) حلقه هایی به دور او هستند.
حلقه ی اول 313 نفر که 11 نفر آن افراد خاص هستند...حلقه ی دوم ده هزار نفر...فردی در مکه بهش شهودی دست داده بود و به او گفته بودند که تو جز این دسته ای!...حلقه ی سوم 90 هزار نفر که نصف آن جن و نصف انسان هستند...و همین طور دسته های بعدی که کل مردم را پوشش می دهند.
در روایات آمده در حلقه ی اول 50 نفر خانم وجود دارند...یعنی این قیام برعکس صدر اسلام خواهد بود که در آن زمان در این امور نقش زنان چندان پر رنگ نبوده است!
گفته شده یاران امام زمان (عج) بر زمینی که پا می گذارند آن زمین بر دیگر زمین ها فخر می فروشد...اما امام زمان (عج) درهمان ابتدا با آنها عهد می بندد که ما چیزی برای خود بر نمی داریم.
به همین دلیل در احادیث داریم که: آنها چیزی برای خود ندارد جز علق یا عرق...یعنی غرق خون و عرق اند...از فرط تلاش زیاد.

 

یکبار دیگر در تاریخ این گزینش یاران اتفاق افتاده...در قضیه ی کربلا و در گذشته تر در داستان طالوت.
یعنی در دیگر امور/قیام ها گزینش صد در صدی صورت نگرفته...در جنگ بدر هم مانند یاران طالوت 313 بوده اند...اما بدری ها گزینش شده نبودند.
اما در قضیه ی امام زمان (عج) گزینش صورت می گیرد...شاید ما الان در مرحله ی گزینش باشیم!
برای اینکه ببینیم آیا ما در این مرحله ی گزینش شدن هستیم یا نه خودمان را با اصحاب امام حسین (ع) باید مقایسه کنیم.
اگر یک سال قبل از قضیه ی کربلا یاران عاشورا را نظرخواهی می کردند شاید فقط 2-3 نفر از آن لیست با یاران حقیقی در آن روز یکی بودند!...یعنی معیارهای الهی با معیارهای ما فرق دارد.
مثلا ظهیر که درآمدش از راه لو دادن شیعیان و علوی ها به دست می آمد یا وهب مسیحی...یا حر که واقعه ی عاشورا را به وجود آورد! علی اصغر که شش ماه بیشتر نداشت...الاغ ابوذر! و غیره.
آیا کسی می توانست پیش بینی کند که فردی مانند محمد حنفیه (برادر ناتنی امام حسین) از یاران نباشد؟!...یا جعفر شوهر حضرت زینب (س) که روایت است همیشه با امام حسن (ع) و امام حسین (ع) سه تایی بودند؟!...یا طرما (مطمئن نیستم درست نوشته باشم!) که علمدار امام علی (ع) و امام حسن (ع) بود و یک رگه ی ایرانی داشت و به نسل حاتم طاعی می رسید؟!....طرما در وسط راه کربلا به ذهنش رسید که مزرعه ای دارد که بارش رسیده...به امام (ع) گفت و اجازه گرفت که برود...اما وقتی برگشت که عصر عاشورا شده بود و کار از کار گذشته بود!

 

الان هم همین گونه است که نمی توان یاران حضرت (عج) را پیش بینی کرد...این آزمون هیچ چیزش از قبل قابل پیش بینی نیست! مثلا در کنکور می توان بازه ی قبولی را حدس زد اما آزمون یاری امام زمان (عج) طوری دیگر است!
آیا به عمل نگاه می کنند؟!...ولی در عاشورا همه ی نیک اعمالان رفتنی نشدند! و همه ی بد اعملان هم نرفتنی نشدند!
این یک معمای خیلی بزرگ است...این یک رابطه ی درونی بین یار و فرد است. در دعا می خوانیم که از "خیر الانصارین" باشیم...اما این مقام درجات دارد و ما درجات را می خواهیم بیابیم.
در دعا در وصف یاران داریم: "الراضین بعمله"...مگر می شود کسی یار او باشد ولی از کارش راضی نباشد؟!...بله!
مشکل زمان ظهور همین است! که افراد بعضی چیزها را قبول نمی کنند و سر باز می زنند!
ما در نماز خواندن و نماز شب با امام (عج) درگیر نمی شویم!....اما فرض کنید دستور دهند که دیگر به کعبه نماز نخوانید!...می توانی قبول کنی؟!...مثلا قبله ات به کربلا برگردد! (بسیجی های هیئتی که می گن بعععععععععععله!! چرا که نه؟!...لوووول! شوخی می کنم!)
الان قبول می کنیم ولی معلوم نیست در آن زمان به این چیزهایی که خو گرفته ایم پشت کنیم!
و یکی از دلایل جوان بودن اکثریت یارانشون همین سازگاری بالای جوان با شرایط جدید است.
جایی که پای منافع شخصی به میان می آید چی؟!...ما امام زمانی در قلب داریم که با او حال می کنیم و برایش اشک می ریزیم!!....اما امام زمان (عج) واقعی قانون های دیگری می گزارند و قانون هایی را هم می شکنند!

 

در روایات آمده بعد از ظهور بعضی از مدعیان انتظار آقا (عج) با دیدن شرایط جدید (حالا به زبان لفظی یا به زبان دل!) می گویند: یابن الزهرا برگرد! غایب بودی خیلی بهتر بود!!!!!!
این روایت از امام حسین (ع) نقل شده است...که خود نماد مظلومیت و بی وفایی کشیدن از شیعیان و یاران مدعی بودند و هستند! : مثل مهدی ما مثل طالوت است...وقتی طالوت هنوز نیامده بود همه مردم رهبر می خواستند...اما وقتی طالوت آمد گفتند او جوان است! و تعداد قلیلی او را پذیرفتند...و باز هم در زمان مهیا شدن برای جنگ تعدادی ریزش کرده...و وقتی هم به برکه ی آب رسیدند (تعدادی از آنها با اینکه دستور داده شده بود از آب ننوشند یا تنها جرعه ای بنوشند به دستور عمل نکردند و) فقط قلیلی از آنها اطاعت کردند!....ریزش های رادیکالی اتفاق می افتد که کثیری ریخته و قلیلی فقط می مانند...و وقتی یاران طالوت به جالوت می رسند باز هم تعدادی رفتند!!...مهدی ما نیز که ظهور کند همین طور است که به وقت ظهور خیلی از مدعیان می ریزند.

 

امام صادق (ع) در این مورد بسیار هشدار دادند که: بزرگترین ریزش ها در طول تاریخ , زمان ظهور است.

 

خب حالا اصلا مگر مسئله چیست که رضایت دادن به آن انقدر سخت است؟!...مگر به غیر از افعال ائمه (س) و پیامبر (ص) است؟!
برای جواب بیایید سوره ی کهف , داستان حضرت موسی (ع) را با تامل بخوانیم:
خضر تنها شخصیت قرآنی است که الان زنده و تا زمان ظهور وجود دارد و دلیل اینکه به او عمر جاودان دادند این است که همدم مهدی (عج) باشد.
در داستان خضر و موسی (ع) قسمت بغرنج باز شده و به اعتقاد سخنران جواب معمای یاران امام زمان (عج) و گزینش آنهاست...زیرا به قضیه ی ظهور بیش از همه ی داستان ها و مصداق های دیگر در جهان می آید.
خضر زمان حضرت موسی (ع) به درجاتی از کمال رسیده بود. فرض می گیریم درجه اش 40 باشد...خضر بعد از موسی (ع) در این دنیا می ماند تا به پیامبر اسلام (ص) رسید...خضری که پیامبر (ص) را دید از خضر زمان موسی (ع) خیلی بالاتر بود و به درجه ی 100 رسیده فرضا....تحت تعلیم ائمه (س) قرار گرفت و به 1000 رسید و حالا 1200 است که شاگرد امام زمان (عج) می باشد...حضرت موسی که پیامبر الو العظم بود نتوانست "خضر 40 " را قبول کند! آن هم موسای پیامبر!...تو که کوچکتر از موسایی چگونه می توانی تحمل "استاد" خضر 1000 را بکنی؟!
 
داستان موسی و خضر سیر کسی است که می خواهد یار امام زمان (عج) باشد.
داستان از این قرار است که: موسی پس از قضیه ی گمراهی مردم توسط سامری و بازگشت اش از طور سینا برای هدایت دوباره ی مردم خطبه ی غرایی خواند که همه را متحول کرد! تا این تاثیر را در کلام خود دید به قول خودمان به خودش گفت: دمت گرم!!...تا این فکر به درون موسی راه یافت خدا فرمود: جبرئیل! به فریاد موسی برس!...که خدا برایش مامویت ضمن خدمت (!) قرار داده!...کجا؟! نا کجا آباد! بگرد تا پیدا کنی!...کسی به نام خضر را باید پیدا کنی!
موسی هم حکومت تازه پاگرفته را ول کرد و می گردد تا او را پیدا کند...حتی تا 80 سال! یوشع (ع) هم همراهش است. (هارون (ع) یا در شهر بوده یا فوت کرده است.)
تا اینکه یک "ماهی" به او خبر می دهد که خضر کجاست! در جایی می رسند و موسی از یوشع ماهی را می خواهد که برای غذا همراه داشتند و یوشع پاسخ می دهد که در مکان قبلی به ماهی پخته شده قطره ای آب خورد و زنده شد و در آب پرید و رفت! موسی می فهمد و می گوید که برگردند زیرا آدرس همان جاست! پس با یوشع بر می گردند...
خضر را پیدا می کند...خضر پیرمردی یک لا قبا (!)...موسی الو العظم با نهایت خشوع می گوید: آیا اجازه می دهید شاگرد شما باشم؟!...از چیزهایی که خدا به شما یاد داده به من یاد دهید تا رشد کنم...خضر می گوید: نه! تو تحمل نداری!

 

* کسی که می خواهد یار امام زمان (عج) باشد باید مستطیع باشد...حضرت زهرا (س) فرمودند: امام مانند خانه کعبه است که مردم باید به دورش بیایند...کسی که می خواهد به حج برود باید مستطیع باشد یا نه؟!...پس کسی که می خواهد در حلقه ی یاران امام زمان (عج) طواف کند , هم باید مستطیع باشد.

 

البته این اشتباه است که فکر کنیم خضر موسی را قبول نکرد...خضر موسی را پذیرفت اما درست روی نقطه ضعف او انگشت گذاشت!...که تو  استطاعت نداری! تو صبر نداری!...صبر از نوع قلبی منظور است البته!...یعنی تو صبر همراهی و معیت با چون منی را نداری.
* کسی می تواند یار امام زمان (عج) باشد که تحمل همراهی با او را داشته باشد.

 

چگونه بر چیزی که از آن خبر نداری می خواهی صبر کنی؟!...درس خضر به موسی حل این معمای تحمل کردن بر چیزی است که از آن خبر نداریم.
موسی به خدا استناد می دهد و می گوید: انشاالله که من را صابر ببینی و خضر هم قبول کرد و گفت: دیگر از من نباید سوال کنی ها!!
خضر برای اینکه مسئله را باز کند در ابتدا شروع به زدن 3 مثال می کند...خضر واقعا معلم برجسته ای است و ظریف ترین تکنیک های آموزشی را به کار می برد...پس خضر موسی را بیرون می برد...مثال های خضر:
1) سوراخ کردن قایق.
2) سر بریدن یک نوجوان زیبا در حال بازی با دوستان.
موسی در هر دو بار بر خلاف قولش علت این امور را جویا می شود و در بار دوم می گوید: اگر یک بار دیگر اشتباه کردم دیگر با تو نمی آیم!
* پیامبر (ص) در مورد این حرف موسی (ع) فرمودند: اگر برادرم موسی (ع) این را نمی گفت و هزار بار دیگر این کار را می کرد خضر باز هم او را می پذیرفت!
پس با امام زمان (عج) هیچ وقت اینجور حرف نزنید که این دفعه اگر اشتباه کردم دیگر با من کاری نداشته باشید!!
3) غذا ندادن روستاییان به این دو ولی در عوض ساختن بنای ساختمانی در آنجا توسط آنها.
موسی این بار فقط پیشنهاد داد که کاش در قبال این کار حداقل مزد یا غذایی می گرفتیم! اما دیگه رد شد!

 

شباهت کارهای خضر با زندگی موسی (ع) در این بود که:
1) در مثال اول در آب بودند...و خود موسی (ع) هم از آب گرفته شد و نجات یافت!
2) در مثال دوم که کسی را کشتند...موسی هم در جوانی با یک قبطی درگیر شد و او را کشت!
3) در مثال سوم که بی مزد کاری انجام دادند...موسی خود بی مزد برای دختران شعیب کار کرد و گوسفندانشان را آب داد!

 

این ها همه مثال هایی بود...اما اصل حل مسئله است!...خضر دلایلش را می گوید: (بر طبق آیات قرآن)
1) "من خواستم" قایق را معیوب کنم تا گرفتار باج گیران حکومت نشوند.
*خدا در زندگی , قایقمون را سوراخ می کنه تا به دست سلطان ظالم یعنی شیطان نیافتیم!
2) "ما (من و او!) اراده کردیم" بچه ظالم که باعث کفر خودش و پدر و مادرش می شد را از بین ببریم.
* یعنی من مامور تکوینی بودم مانند جبرئیل , که بر طبق آیات در عوض به والدینش فرزند "بهتری" داد...و در روایات آمده است که آن فرزند بهتر یک دختر بوده است که از نسل اش هفتاد پیامبر به وجود آمدند! 
3) "پروردگار اراده کرد" تا چنین کنیم!....یعنی...کار من بود؟! نه!....کار ما بود؟! نه!...کار او بود!

 

پس جواب مسئله این است که: موسی! من هیچ کدام را به خواست خودم نکردم..."او می خواست"!

 

امام زمان (عج) هم کسی است که جز خواست خدا را انجام نمی دهد...در زیارت جامعه داریم که: "از خدا هیچ وقت سبقت نمی گیرند"...یعنی از روی هوی و هوس خود حرف نمی زنند و عملی نمی کنند.
اگر ما متوجه شویم امام زمان (عج) هر چه کند امر خداست دیگر شک نمی کنیم...زیرا هر چه بگوید از خداست و خدا کار بی حکمت نمی کند.
هر وقت فهمیدی فلان کار خواست امام زمان (عج) است و کردی...و فلان چیز نیست و نکردی (طبق آیات قرآن) : "طوبی لک"... (طوبی برای تو!...یا همان: خوش به حالت!)

 

اللهم عجل لولیک الفرج...آمین.
یا حق
التماس دعا



یک شنبه 31 فروردين 1393برچسب:, :: 1:51 ::  نويسنده : شهید یگانه

جوابیۀ برخی دانشجویان در مقابل خبرگزاری تابناک

بسم الله الرحمن الرحیم

هیچ کسی شک ندارد در میان شبکه های وهابی هیچکدام مانند شبکه سیاسی کلمه برای مبارزه با تشیع، شمشیر را از رو نبسته است؛ شبکه ای که در ایام فاطمیه برای دومین سال، اقدام به پخش کاریکاتوری از حضرت زهرا (س) نمود.
متاسفانه مهمترین شاخصه گردانندگان این شبکه بی اخلاقی و سخن معروف ماکیاولیستی" هدف وسیله را توجیه می کند"  است.

این شبکه بارها اقدام به تقطیع سخنان مراجع عظام و بزرگان حوزه نظیر آیت الله حسینی قزوینی نموده و در آخرین اقدام هم حدود ده روزی است که کلیپی از سخنان استاد رائفی پور را نیز با همان شیوه تقطیع  پخش مینماید؛ با این موضوع که در اربعین حسینی برخی نمک غذایشان ته مانده آب شستشوی جوراب های زائران اباعبدالله است.

جالب اینجاست استاد رائفی در انتها می گویند : "این کار یعنی فاتحه تمام اصول بهداشتی را خواندن" و این سخنرانی در دانشگاه علوم پزشکی ایراد شده است (دقیقا جایی که بیشترین حساسیت به چنین مسائلی وجود دارد).

عجیب تر اینکه در برنامه زندۀ ایشان، در شبکه ولایت در تاریخ 16 فروردین، به یاوه گویی های این شبکه و ماجرای همین کلیپ پاسخ داده شد و حتی شبکه کلمه به مناظره هم دعوت می شود.

حال سوال اینجاست چرا برخی همچون سایت تابناک بدون هیچ تحقیقی دقیقا هماهنگ با شبکه های وهابی هتاک عمل نموده و همگام می شوند و آبروی خود را خرج درج خبرهای سفارشی می کنند؟

چرا که از لحن خبر مذکور پیداست نگارنده آن،داستان کلیپ شبکه کلمه را بهانۀ تاختن به استاد قرار داده است هرچند لحن جملات و رفتار کلمات در آنچه نگاشته شده برای ما بسیار آشناست کما اینکه  حدود یک سال پیش نیز روزنامه ارگان تابناک مقاله ای را با همین چهار چوب علیه آقایان عباسی و رائفی منتشر نمود.

منبع:http://masaf.ir



جمعه 29 فروردين 1393برچسب:, :: 19:2 ::  نويسنده : شهید یگانه

بسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

«پرده ى ستاريّت حضرت حقّ و گناه بندگان»

اگر هنگامى كه بلا مىرسيد، لكّه ى سياهى در پيشانى افراد گناه كار به وجود می آمد كه به واسطه ى آن معصيت تشخيص داده میشد و درجه ى معصيت بدان كشف می شد، آن وقت همه زاهد و مسلمان می شديم،

شخصى میگفت: در پشت بام خانه، نگاهم به زنها افتاد، بعد نزد آقايى رفتم، تا مرا ديد فرمود: چه جواب میدهند كسانى كه به پشت بام میروند و به زنهاى مردم نگاه میكنند؟

در روايت است كه: «لَوْ تَكاشَفْتُمْ، ما تَدافَنْتُمْ.»
اگر باطن همديگر را به عيان می ديديد، يكديگر را دفن نمى كرديد.
(بحارالانوار، ج 74، ص 385؛ ارشاد القلوب، ج 1، ص 24؛ امالى صدوق، ص 446؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 5، ص 147؛ عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 53. )

چرا معاصى را كوچك میشماريم؟
لابد به دليل اين كه طالب كمالات هستيم و از معاصى فارغ گشته ايم!

كار به جايى رسيده كه حتى گناهان كبيره و حتى سَبْعِ موبقات ( هفت گناه كبيرهى بسيار مهّم)( ر.ك: اصول كافى، ج 2، ص 277)



جمعه 29 فروردين 1393برچسب:, :: 19:1 ::  نويسنده : شهید یگانه



جمعه 29 فروردين 1393برچسب:, :: 18:59 ::  نويسنده : شهید یگانه



جمعه 29 فروردين 1393برچسب:, :: 18:52 ::  نويسنده : شهید یگانه

شاگردی از استاد پرسید: منطق چیست؟!

استاد کمی فکر کرد و جواب داد: گوش کنید، مثالی می زنم، دو مرد، پیش من می آیند. یکی تمیز و دیگری کثیف! من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند. شما فکر می کنید، کدام یک این کار را انجام دهند؟!

هر دو شاگرد یک زبان جواب دادند: خوب مسلما کثیفه!

استاد گفت: نه، تمیزه. چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند. پس چه کسی حمام می کند؟!

حالا پسرها می گویند: تمیزه!

استاد جواب داد: نه، کثیفه، چون او به حمام احتیاج دارد. و باز پرسید:
خوب، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند؟!

یک بار دیگر شاگردها گفتند: کثیفه!

استاد گفت: اما نه ، البته که هر دو! تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد؟!

بچه ها با سر درگمی جواب دادند: هر دو!

استاد این بار توضیح می دهد: نه، هیچ کدام! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!

شاگردان با اعتراض گفتند: بله درسته، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم؟! هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است…

استاد در پاسخ گفت: خوب پس متوجه شدید، این یعنی: منطق!!!

خاصیت منطق بسته به این است که چه چیزی را بخواهی ثابت کنی!



جمعه 29 فروردين 1393برچسب:, :: 18:44 ::  نويسنده : شهید یگانه

به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان»! لبخند زد.
پرسیدم: «چرا می خندی؟»

پاسخ داد: «از حماقت تو خنده ام می گیرد»

پرسیدم: «مگر چه كرده ام؟»
گفت: «مرا لعنت می كنی در حالی كه هیچ بدی در حق تو نكرده ام»

با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!»
جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است كه آن را رام نكرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.»

پرسیدم: «پس تو چه كاره ای؟»
پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز»



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ

شهید علی یگانه در بخشی از وصیتنامه خود نوشته است: “به یگانه فرزندم بگویید، پدرت به سفر کربلا، به زیارت قبر شش گوشه اباعبدالله(ع) رفته و وقتی بزرگ شد، او را کاملا روشن نموده و به او بگویید پدرت به مقابله با دشمنان اسلام و پیامبر خدا رفته و برای اسلام قیام نموده و در این راه جان خود را به پیشگاه مقدس خداوند تقدیم نمود.” او پس از آن خودش را برای رفتن به سربازی معرفی کرد و از آنجا که قد و قامت اراسته و تنومندی داشت سرباز گارد آن زمان شد و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در صدا وسیما نگهبان بود و بعد از آنجا به «پادگان سلطنت» رفت برادر شهید در مورد وی می گوید : آن زمان که امام دستور دادند ، که همه سربازها پادگانها را ترک کنند، ما عصر آن روز رفتیم که علی را همراه خودمان بیاوریم ، که او گفت : «ما با بچه ها و فرماندهان رده پایین هم آهنگ شده ایم و قرار گذاشته ایم که فردا اذان صبح پادگان را ترک کنیم .» و همانطور هم شد و صبح روز بعد ساعت ۱۰ صبح همگی آمدند و مبارزات خیابانی ادامه داشت تا پیروزی کامل انقلاب اسلامی دست از مبارزات بر علیه رژیم منحوس پهلوی برنداشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به روستا رفت . شهید یگانه در روستای محل سکونت خویش ازدواج نمود و ثمره آن فرزند دختر می باشد و پس از آن در سپاه ثبت نام نمود و وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد . محل خدمت ایشان در« خور و بیابانک » بود تا اینکه چند مرحله برای رفتن به جبهه ثبت نام کرد ، ولی ، امام جمعه و فرماندهان اجازه نمی دادند که علی به جبهه برود تا سر انجام توانست رضایت آنها را جلب کند و به جبهه برود و بالاخره در یک ماموریت در کردستان منطقه « پنجوین در خاک عراق » منطقه « تپه قوچ سلطان »در سال ۱۳۶۲ به درجه رفیع شهادت نایل آمد و طبق وصیت وی او را در زادگاهش به خاک سپردند
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان شهید یگانه ایراج و آدرس shahid.yeganeh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 66
بازدید کل : 79337
تعداد مطالب : 35
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1