این عقیده که همهی مسلمانان هم به آن معتقدند، مخصوص شیعه نیست. البته در خصوصیات و جزئیّاتش، بعضی فِرَق، حرفهای دیگری دارند؛ اما اصل اینکه چنین دورانی پیش خواهد آمد و یک نفر از خاندان پیامبر چنین حرکت عظیم الهی را انجام خواهد داد و «یملأ اللّه به الارض قسطاً و عدلًا کما ملئت جوراً و ظلماً» ، بین مسلمانان متواتر است. همه، این را قبول دارند. خوب؛ این عقیده از آن عقاید بسیار کارگشاست ..... به دلیل همین که کارگشاست، دشمنان از یک طرف و البته دوستان نادان هم از طرف دیگر بر آن میتازند. گاهی دوستان نادان، از روی نادانی و بر اثر بیتوجّهی، کاری میکنند که هیچ دشمن دانایی به آن خوبی نمیتواند ضربه بزند!......
در سندی که من دیدم، بزرگان استعمار و فرماندهان استعماری توصیه میکنند که ما باید کاری کنیم که عقیدهی به مهدویّت، بتدریج از بین مردم زایل شود! آن روز استعمارگران فرانسوی و انگلیسی در بعضی کشورهای آن مناطق آفریقایی بودند فرقی نمیکند که استعمار از کجا باشد استعماران خارجی، قضاوتشان این بود که تا وقتی عقیدهی به مهدویّت در بین این مردم رایج است، ما نمیتوانیم کشورهایشان را درست در اختیار گیریم!
ببینید، عقیدهی به مهدویّت چقدر مهمّ است! چقدر خطا میکنند کسانی که به اسم روشنفکری و به عنوان تجدّدطلبی میآیند و عقاید اسلامی را بدون مطالعه، بدون اطّلاع و بدون اینکه بدانند چهکار میکنند، مورد تردید و تشکیک قرار میدهند! اینها همان کاری را که دشمن میخواهد، راحت انجام میدهند! عقاید اسلامی اینگونه است. خوب؛ حالا چرا این کار را انجام میدهند؟....[1]
طرح مسئله
با بررسی بیانات حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) در رابطه با انقلاب اسلامی ایران و بیداری اسلامی (بیداری ملّت های اسلامی در منطقه) و نیز برخی از روایات موجود در رابطه با علائم و نشانه های ظهور حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه)، در ظاهر میان این سه موضوع(انقلاب اسلامی ایران – بیداری ملّت های اسلامی – روایات ) به نوعی با تضاد هایی مواجه میشویم که در ابتدا این سه مطلب را با یکدیگرغیر قابل جمع می نمایاند.
به عنوان مثال در روایاتی از ائمه معصومین(علیهم السلام) وارد شده است؛ در آخر الزمان زمین پر از ظلم و جور میشود که در نهایت حضرت صاحب(عج الله تعالی فرجه الشریف) ظهور مینماید و زمین را از عدل پر میکند همان طور که از ظلم و جور پر شده است؛
عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ أَتَیْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فَوَجَدْتُهُ مُتَفَکِّراً یَنْکُتُ فِی الْأَرْضِ فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا لِی أَرَاکَ مُتَفَکِّراً تَنْکُتُ فِی الْأَرْضِ أَ رَغْبَةً مِنْکَ فِیهَا فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا رَغِبْتُ فِیهَا وَ لَا فِی الدُّنْیَا یَوْماً قَطُّ وَ لَکِنِّی فَکَّرْتُ فِی مَوْلُودٍ یَکُونُ مِنْ ظَهْرِی الْحَادِیَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی هُوَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً [2]
اصبغ بن نباته گوید: خدمت امیر المؤمنین علیه السلام آمدم و دیدم آن حضرت متفکر است و زمین را خط میکشد، عرض کردم: ای امیر مؤمنان! چرا شما را متفکر میبینم و بهزمین خط میکشی، مگر بهآن (خلافت در روی زمین) رغبت کردهای؟ فرمود: نه، بهخدا، هرگز روزی نبوده که بهخلافت یا بدنیا رغبت کنم، ولی فکر میکردم در باره مولودی که فرزند یازدهم من است، او همان مهدی است که زمین را از عدل و داد پر کند، چنان که از جور و ستم پر شده باشد.
امّا در وضعیت کنونی جهان، بهویژه جهان اسلام چیزی مخالف با این روایت را مشاهده مینماییم، یعنی مخالفت ملّت ها با ظلم و جور مستکبران جهان واین اعتراضها نشان دهنده مخالفت و خستگی این ملّتها از ظلم مستکبران است. چیزی که از آن به بیداری اسلامی تعبیر میشود. و این با حدیث مذکور در تضاد است. زیرا مطالبه این ملّت ها مبارزه با ظلم مستکبران است در حالیکه در روایت گفته شده زمین از ظلم و جور پر می شود که مهدی موعود(عج الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می فرمایند.
ونیز از سویی دیگردر بیانات رهبر انقلاب مشاهده مینماییم که ایشان آینده این بیداری ها را روشن و در مواجهه با استکبار میدانند:
گسترش موج بیداری اسلامی در دنیای امروز، حقیقتی است که فردای نیکی را به امت اسلامی نوید میدهد[3].
وضع دنیا عوض شده است؛ ملتها بیدار شدهاند؛ خوشبختانه این بیداری در ملتهای مسلمان بیشتر است؛ ملتهای مسلمان، حکومتهای مسلمان، اهمیت اسلام و عظمت اسلام و عظمت این تکیهگاه مورد اعتماد و قابل اطمینان را دارند درک میکنند. امروز بیداری اسلامی در دنیای اسلام موجب شده است که قدرتها دیگر آن توانائی گذشته را نداشته باشند. وضع آمریکا امروز با گذشته فرق کرده است. قدرتهای بعد از آمریکا هم وضعشان همین جور است؛ معلوم است. ملتهای مسلمان باید راه توحید را مغتنم بشمرند و وعدهی الهی را صادق بدانند. امروز سعادت مسلمانها در این است که بر محور اسلام با یکدیگر متحد شوند.[4]
اکنون در دنیای اسلام حادثهئی بزرگ و باشکوه و سرنوشتساز در حال وقوع است. حادثهئی که میتواند همهی معادلات استکبار را در این منطقه بسود اسلام و بسود ملتها دگرگون سازد. حادثهئی که میتواند عزت و کرامت را به ملّتهای عرب و امت اسلامی برگرداند و غبار دهها سال رفتار ظالمانه و تحقیر و تذلیلی را که از سوی آمریکا و غرب بر این ملتهای کهن و ریشهدار وارد آمد، از سر و روی آنها پاک کند.[5]
وایشان از این هم پیش تر می روند و هدف و غایت این بیداری ها را تشکیل امّت واحده اسلامی میدانند:
اردوگاه شرق چپ فرو ریخت و بلوک غرب فقط با خشونت و جنگ و خدعه بر سر پا مانده و عاقبت خیری برای آن متصور نیست. گذشت زمان به زیان آنها و به سود جریان اسلام است. هدف نهائی را باید امت واحدهی اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی جدید بر پایهی دین و عقلانیت و علم و اخلاق، قرار داد.[6]
... یک نکتهی کلیدی و اساسی دیگر افزوده شده است و آن، نهضت بیداری اسلامی است که سراسر منطقه را فرا گرفته و فصل تازه و تعیین کنندهای در سرگذشت امت اسلامی گشوده است. این حرکت عظیم که بی گمان میتواند به ایجاد یک مجموعهی مقتدر و پیشرفته و منسجم اسلامی در این نقطهی حساس جهان منتهی شود و به حول و قوهی الهی و با عزم راسخ پیشروان این نهضت، نقطهی پایان بر دوران عقبماندگی و ضعف و حقارت ملتهای مسلمان بگذارد، بخش مهمی از نیرو و حماسهی خود را از قضیهی فلسطین گرفته است. ظلم و زورگوئی روزافزون رژیم صهیونیستی و همراهی برخی حکام مستبد و فاسد و مزدور آمریکا با آن از یک سو، و سر برآوردن مقاومت جانانهی فلسطینی و لبنانی و پیروزیهای معجزآسای جوانان مؤمن در جنگهای سی و سه روزهی لبنان و بیست و دو روزهی غزه از سوی دیگر، از جملهی عوامل مهمی بودند که اقیانوس بظاهر آرام ملتهای مصر و تونس و لیبی و دیگر کشورهای منطقه را به تلاطم در آوردند.[7]
و معظم له این بیداری را به ملّتهای مسلمان منحصرنکرده و امتداد آن را در ملّتهای اروپایی میدانند، که این سخن، تضاد با آن بخش از روایت که وضعیت جهان را در زمان ظهور حضرت حجت (ارواحنا فداه)مملو از جور و ستم می داند، بیشتر می کند زیرا شاید بتوان تغییر ومبارزه با ظلم را برای بخشی از جهان توجیه کرد امّا بیداری اکثریت ملّت ها به راحتی توجیه پذیر نیست! و در ظاهر تضاد را بیشتر میکند.
من به شما عرض بکنم؛ فقط این نیست که در کشورهای شمال آفریقا و منطقهی غرب آسیا که امروز ما در آنجا قرار داریم، حرکات بیداریای به وجود آمده باشد؛ این حرکت بیداری تا قلب اروپا خواهد رفت. آن روزی پیش خواهد آمد که همین ملتهای اروپائی علیه سیاستمداران و زمامداران و قدرتمندانی که آنها را یکسره تسلیم سیاستهای فرهنگی و اقتصادی آمریکا و صهیونیسم کردند، قیام خواهند کرد. این بیداری، حتمی است. حرکت ملت ایران، امتداد و عمقش اینهاست؛ حرکت عظیمی است.[8]
و نیز حضرت آیت الله خامنهای(مدظله العالی) در مطالبات خود از مسئولین یا مردم، ایران را کشوری الگو می نامند و از آن ها(مردم و مسئولین) الگو شدن برای جهان ویا اجرای عدالت در جامعه را میخواهند، که این مطالبات نیز با حدیث ذکر شده در تضاد است زیرا لازمه اجرای عدالت و الگو شدن از طریق آن، گسترش عدالت در دیگر ملّت هاست؛
در محیط سیاست داخلی، یکی از چیزهایی که لازم است، «عدالت اجتماعی» است. بدون تأمین عدالت اجتماعی، جامعهی ما اسلامی نخواهد بود. اگر کسی تصور کند که ممکن است دین الهی و واقعی- نه فقط دین اسلام- تحقق پیدا کند، ولی در آن عدل اجتماعی به معنای صحیح و وسیع آن تحقق پیدا نکرده باشد، باید بداند که اشتباه میکند. هدف پیامبران، اقامهی قسط است: «لیقوم النّاس بالقسط»[9]. اصلًا پیامبران آمدند تا اقامهی قسط کنند. البته، اقامهی قسط یک منزل در راه است و هدف نهایی نیست؛ لیکن آنها که آمدند، کار اولشان این است که اقامهی قسط کنند و مردم را از شر ظلم و جور طاغیان و ظالمان نجات دهند. هدف حکومت ولیّعصر (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) در آخر زمان هم باز همین عدل است.
وقتی شما روایات مربوط به امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) و همچنین دعاها و زیارتهای مربوط به ایشان را میخوانید، میبینید که روی چه چیزی تکیه میشود: «و أنت الّذی تملأ الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا». ..... در همهی این روایات و دعاها، مسألهی آمدن امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) معلل به این شده که آن بزرگوار بیاید و در دنیا قسط و عدل بیاورد. اصلًا مشکل دنیا در این است که قسط و عدل نیست. مشکل دنیا روز به روز هم زیادتر میشود.
الآن دنیا از ظلم و جور پُرشده و واقعاً ملتها پناهی ندارند. اگر ما خودمان را در سایهی اسلام حفظ کنیم، میتوانیم پناه ملتها باشیم. بنابراین، هدف بزرگ پیامبران و هدف قیام ولیّعصر (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) تأمین عدالت اجتماعی است. اولین ارزش در نظام ما از لحاظ عملی، باید تأمین عدالت اجتماعی باشد. این مهم باید در تمام برنامهریزیها و عملها و امثال آن، مورد توجه قرار گیرد.[10]
استعمار و استکبار میدانند که اگر ملت ما به کمک مسئولان و گردانندگان و مدیران دلسوز کشور بتواند ایرانی آباد و آزاد بسازد و آحاد جامعه را کاملًا مرفه و برخوردار از عدالت اجتماعی و سایر ارزشهای اسلامی کند و در زیر چتر شریعت مقدسهی اسلام نگهدارد، در آن صورت انقلاب بزرگ و شکوهمند ما بهخودیخود و بدون آنکه کسیتلاش کند، به همهی کشورهای اسلامی صادر خواهد شد و الگوی دیگران قرار خواهد گرفت.[11]
با بررسی مطالب ذکر شده این سوال مطرح می شود که :
اگر برای ظهور مهدی موعود(عج الله تعالی فرجه الشریف) جهان باید پر از ظلم و ستم شود پس چرا ملّت ایران برای بر پایی حکومت اسلامی (که یکی از اهداف آن مقابله با ظلم و برپایی عدالت است) انقلاب کرد؟چرا رهبر انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله العالی) این همه برای الگو شدن ملّت ایران تاکید دارند؟ و یا چرا ایشان از این انقلاب ها که در پی مبارزه با ظلم مستکبرین بوجود آمدهاند حمایت می کنند؟ ودر نهایت، نسبت این بیداری ها که انقلاب اسلامی نیز جزئی از آن ها است[12] با ظهور حضرت صاحب(عج الله تعالی فرجه الشریف) چیست؟
از این رو در این مقاله در پی بررسی رابطه بیداری اسلامی و ظهور مهدی موعود(عج الله تعالی فرجه الشریف) میباشیم به این معنا که آیا این دو با یکدیگر در تضاد هستند یا خیر؟ و اگر در تضاد با یکدیگر نیستند آیا بیداری اسلامی میتواند زمینهساز ظهور مهدی موعود (عج الله تعالی فرجه الشریف) باشد؟ و در صورت زمینهساز بودن، چگونه میتواند در ظهور حضرت صاحب(ارواحنا فداه) تاثیرگذار باشد؟
مفهوم بیداری اسلامی از دیدگاه حضرت آیت الله خامنهای(مدظله العالی)
بیداری ملّتها واژه ای عام است و آنرا میتوان برای ملّتهای مختلفی به کار برد، همانطور که در حال حاضر این قیامها در غرب در حال رخ دادن است و ما شاهد آن هستیم و مقام معظم رهبری(مدظله العالی) امتداد بیداریهای منطقه را در قلب اروپا می دانند؛
من به شما عرض بکنم؛ فقط این نیست که در کشورهای شمال آفریقا و منطقهی غرب آسیا که امروز ما در آنجا قرار داریم، حرکات بیداریای به وجود آمده باشد؛ این حرکت بیداری تا قلب اروپا خواهد رفت. آن روزی پیش خواهد آمد که همین ملتهای اروپائی علیه سیاستمداران و زمامداران و قدرتمندانی که آنها را یکسره تسلیم سیاستهای فرهنگی و اقتصادی آمریکا و صهیونیسم کردند، قیام خواهند کرد. این بیداری، حتمی است. حرکت ملت ایران، امتداد و عمقش اینهاست؛ حرکت عظیمی است.[13]
امّا در این مقاله مفهوم بیداری اسلامی مورد نظر میباشد؛ واژه بیداری اسلامی، مرکب است از بیداری و اسلامی که ایشان بیداری را یک حالت برانگیختگی و آگاهی میدانند، برانگیختگی و آگاهیای که در برابر حصارهای استبداد و استکبار بوجود آمده است:
... حالت برانگیختگی و آگاهیای در امّت اسلامی که اکنون به تحولی بزرگ در میان ملتهای این منطقه انجامیده و قیامها و انقلابهائی را پدید آورده که هرگز در محاسبهی شیاطین مسلّط منطقهای و بینالمللی نمیگنجید؛ خیزشهای عظیمی که حصارهای استبداد و استکبار را ویران و قوای نگهبان آنها را مغلوب و مقهور ساخته است.[14]
و این بیداریها در امّتهای اسلامی بهوجود آمده و ماهیتی اسلامی دارد؛
…اینها مردمی هستند مسلمان. حرکت از نماز جمعه شروع میشود، از مساجد شروع میشود. شعارها، شعارهای «اللَّهاکبر» است. مردم شعار دینی میدهند و قویترین جریان مبارز در آنجا، جریان اسلامی است…[15]
مهدی موعود(عج الله تعالی فرجه الشریف) در بیانات حضرت آیت الله خامنه ای(مد ظله العالی)
اصل مهدویت مورد اتفاق همه مسلمانهاست. ادیان دیگر هم در اعتقادات خودشان، انتظار منجی را، در نهایتِ زمانه دارند. آنها هم در یک بخش از قضیه، که معرفت به شخص منجی است، دچار نقصِ معرفتند. شیعه، با خبرِ مسلم و قطعی خود، منجی را با نام، با نشان، با خصوصیات، با تاریخ تولد، میشناسد.[16]
خصوصیت اعتقاد ما شیعیان این است که این حقیقت را در مذهب تشیع از شکل یک آرزو، از شکل یک امر ذهنی محض، به صورت یک واقعیت موجود تبدیل کرده است. حقیقت این است که شیعیان وقتی منتظر مهدی موعودند، منتظر آن دست نجاتبخش هستند و در عالم ذهنیات غوطه نمیخورند؛ یک واقعیتی را جستجو میکنند که این واقعیت وجود دارد. حجت خدا در بین مردم زنده است؛ موجود است؛ با مردم زندگی میکند؛ مردم را میبیند؛ با آنهاست؛ دردهای آنها، آلام آنها را حس میکند. انسانها هم، آنهائی که سعادتمند باشند، ظرفیت داشته باشند، در مواقعی به طور ناشناس او را زیارت میکنند. او وجود دارد؛ یک انسان واقعی، مشخص، با نام معین، با پدر و مادر مشخص و در میان مردم است و با آنها زندگی میکند. این، خصوصیتِ عقیدهی ما شیعیان است.
آنهائی هم که از مذاهب دیگر این عقیده را قبول ندارند، هیچوقت نتوانستند دلیلی که عقلپسند باشد بر رد این تفکر و این واقعیت، اقامه کنند. همهی ادلهی روشن و راسخ که بسیاری از اهل سنت هم آن را تصدیق کردهاند، به طور قطع و یقین از وجود این انسان والا، این حجت خدا، این حقیقت روشن و تابناک- با همین خصوصیاتی که من و شما میشناسیم- حکایت میکند و شما در بسیاری از منابع غیر شیعه هم این را مشاهده میکنید.
فرزند مبارک و پاکنهاد امام حسن عسکری (علیه الصّلاة و السّلام)، تاریخ ولادتش معلوم است، مرتبطینش معلومند، معجزاتش مشخص است و خدا به او عمر طولانی داده است و میدهد. و این است تجسد آن آرزوی بزرگ همهی امم عالم، همهی قبائل، همهی ادیان، همهی نژادها، در همهی دورهها. این، خصوصیت مذهب شیعه در بارهی این مسئلهی مهم است.[17]
این عقیده[ظهور مهدی موعود(عج الله تعالی فرجه الشریف)] که همهی مسلمانان هم به آن معتقدند، مخصوص شیعه نیست. البته در خصوصیات و جزئیّاتش، بعضی فِرَق، حرفهای دیگری دارند؛ اما اصل اینکه چنین دورانی پیش خواهد آمد و یک نفر از خاندان پیامبر چنین حرکت عظیم الهی را انجام خواهد داد و «یملأ اللّه به الارض قسطاً و عدلًا کما ملئت جوراً و ظلماً» ، بین مسلمانان متواتر است. همه، این را قبول دارند.[18]
اعتقاد به ظهور مهدی در دورانی از تاریخ، مخصوص شیعه نیست؛ همهی مسلمانان، اعم از شیعه و سنّی به این معنا معتقدند؛ بلکه غیر مسلمانان هم به یک صورت معتقدند. منتها امتیاز شیعه در این است که این شخصیت نجاتبخش بشریت را با نام و نشان و خصوصیّات میشناسد و معتقد است او همواره برای دریافت دستور الهی، حاضر و آماده است. هر وقت پروردگار عالم به او دستور دهد، او آمادهی شروع آن کار عظیمی است که بناست بشریت و تاریخ را متحوّل کند. آنچه ما به عنوان یک درس و تعلیم معرفتی و عملی از این قضیه باید بگیریم، مهمّ است.[19]
اجمال مسألهی حضرت مهدی( علیهالصّلاةوالسّلام )در اسلام این است که، همهی فرقههای اسلامی - چه شیعه و چه سنی - متفقند که در پایان دورهی جهان، یک دورهای وجود خواهد داشت که در آن یک حکومت الهی کامل و جامع با سیطرهی بر شرق و غرب عالم به عنوان حکومت مهدی تشکیل خواهد شد؛ و در این دوران احکام اسلامی به طور کامل و جامع اجرا خواهد شد؛ و این بدین معناست که تا قبل از دوران حضرت مهدی (علیهالصّلاةوالسّلام )اسلام به صورت کامل و جامع در سطح جهانی پیاده نشده است. نه اینکه در سطح دل یک انسان یا زندگی یک جامعه در ابعاد متعدد هم اسلام پیاده نشده، بلکه بدین معنا که مقصود و هدف اصلی پیغمبر اسلام و همهی نبوتها که بازسازی عالم و بازسازی انسان و رفع ظلم و رفع کفر و مقابلهی با نفاق و غلبهی جنود رحمان بر جنود شیطان است، جز در زمان آن حکومت تحقق پیدا نخواهد کرد و تحقق پیدا نکرده است؛ و این همان مطلبی است که امام بزرگوار ما که گذشته از جنبهی شخصیت سیاسی جهانی یک متفکر و حکیم برجستهی اسلامی هستند، تاکنون چند مرتبه تکرار کردند و در گوشه و کنار در بعضی کشورهای اسلامی ایادی دست نشاندهی حکومتها روی این مسأله جنجال کردند که چرا شما میگوئید که هدف از بعثت خاتم الأنبیاء تاکنون محقق نشده، و حقیقت این است که این هدف محقق نشده. اگر محقق شده بود، امروز در دنیا باید ظلم و تبعیض و کفر و فساد و جهل و این همه نابسامانی وجود نمیداشت. چون هدف پیغمبر به تصریح آیهی قرآن «لیظهره علی الدین کله» این است که آئین نبوی و الهی بر همهی جوامع و بر همهی برنامهها و آئینهای دیگر غلبه پیدا کند و ما به وضوح میبینیم که این کار نشده.[20]
معنای انتظار فرج در بیانات رهبر انقلاب(مدظله العالی)
حضرت آیت الله خامنهای(مدظله العالی) فرج را به معنای گشایش می دانند و انتظار فرج را به معنای انتظار گشایش، که این انتظار گشایش مصداق های مختلفی دارد، یکی از آن ها انتظار فرج نهایی است(ظهور حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف)) و آن عبارت است از:
گره و عقده دانستن وضعیت موجود در دنیای واقعی، قبول نکردن و رد آن و تلاش برای رسیدن به وضع مطلوب که به دست حضرت صاحب(عج الله تعالی فرجه الشریف) تحقق پیدا خواهد کرد.
و دیگری انتظار فرج در همه مراحل زندگی فردی و اجتماعی است و آن عبارت است از این که انسان بداند هر بن بستی در زندگی روزمرهی او قابل گشودن است.
یک نکته در باب مسئلهی مهدویت این است که شما در آثار اسلامی، در آثار شیعی میبینید که از انتظار ظهور حضرت مهدی تعبیر شده است به انتظار فرج. فرج یعنی چه؟ یعنی گشایش. کِی انسان انتظار فرج دارد؟ انتظار گشایش دارد؟ وقتی یک فروبستگیای وجود داشته باشد، وقتی گرهی هست، وقتی مشکلی هست. در زمینهی وجود مشکل، انسان احتیاج پیدا میکند به فرج؛ یعنی سرانگشتِ گرهگشا؛ بازکنندهی عقدههای فروبسته. این نکتهی مهمی است.
معنای انتظار فرج به عنوان عبارة اخرای انتظار ظهور، این است که مؤمنِ به اسلام، مؤمنِ به مذهب اهل بیت (علیهمالسّلام) وضعیتی را که در دنیای واقعی وجود دارد، عقده و گره در زندگی بشر میشناسد. واقعِ قضیه هم همین است. منتظر است که این فروبستگیِ کار بشر، این گرفتاری عمومی انسانیت گشایش پیدا بکند. مسئله، مسئلهی گره در کار شخص من و شخص شما نیست. امام زمان (علیه الصّلاة و السّلام) برای اینکه فرج برای همهی بشریت به وجود بیاورد، ظهور میکند که انسان را از فروبستگی نجات بدهد؛ جامعهی بشریت را نجات بدهد؛ بلکه تاریخ آیندهی بشر را نجات بدهد.
این معنایش این است که آنچه را که امروز وجود دارد؛ این نظم بشری غیر عادلانه، این نظم بشریای که در آن انسانهای بیشماری مظلوم واقع میشوند، دلهای بیشماری گمراه میشوند، انسانهای بیشماری فرصت عبودیت خدا را پیدا نمیکنند، مورد رد و اعتراض بشری است که منتظر ظهور امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) است. انتظار فرج یعنی قبول نکردن و رد کردن آن وضعیتی که بر اثر جهالت انسانها، بر اثر اغراض بشر بر زندگی انسانیت حاکم شده است. این معنی انتظار فرج است.[21]
انتظار فرج یک مفهوم بسیار وسیع و گستردهیی است. یک انتظار، انتظارِ فرجِ نهایی است؛ یعنی اینکه بشریت اگر میبیند که طواغیت عالم ترکتازی میکنند و چپاولگری میکنند و افسارگسیخته به حق انسانها تعدی میکنند، نباید خیال کند که سرنوشت دنیا همین است؛ نباید تصور کند که بالاخره چارهیی نیست و بایستی به همین وضعیت تن داد؛ نه، بداند که این وضعیت یک وضعیت گذراست- «للباطل جولة»- و آن چیزی که متعلق به این عالم و طبیعت این عالم است، عبارت است از استقرار حکومت عدل؛ و او خواهد آمد. انتظار فرج و گشایش، در نهایت دورانی که ما در آن قرار داریم و بشریت دچار ستمها و آزارهاست، یک مصداق از انتظار فرج است، لیکن انتظار فرج مصداقهای دیگر هم دارد. وقتی به ما میگویند منتظر فرج باشید، فقط این نیست که منتظر فرج نهایی باشید، بلکه معنایش این است که هر بنبستی قابل گشوده شدن است. فرج، یعنی این؛ فرج، یعنی گشایش. مسلمان با درسِ انتظار، فرج میآموزد و تعلیم میگیرد که هیچ بنبستی در زندگی بشر وجود ندارد که نشود آن را باز کرد و لازم باشد که انسان ناامید دست روی دست بگذارد و بنشیند و بگوید دیگر کاری نمیشود کرد؛ نه، وقتی در نهایتِ زندگیِ انسان، در مقابلهی بااینهمه حرکت ظالمانه و ستمگرانه، خورشیدِ فرج ظهور خواهد کرد، پس در بنبستهای جاری زندگی هم همین فرج متوقّع و مورد انتظار است. این، درس امید به همهی انسانهاست؛ این، درس انتظار واقعی به همهی انسانهاست؛ لذا انتظار فرج را افضل اعمال دانستهاند؛ معلوم میشود انتظار، یک عمل است، بیعملی نیست. نباید اشتباه کرد، خیال کرد که انتظار یعنی اینکه دست روی دست بگذاریم و منتظر بمانیم تا یک کاری بشود. انتظار یک عمل است، یک آمادهسازی است، یک تقویت انگیزه در دل و درون است، یک نشاط و تحرک و پویایی است در همهی زمینهها. این، در واقع تفسیر این آیات کریمهی قرآنی است که: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمّة و نجعلهم الوارثین» یا «ان الارض للّه یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین». یعنی هیچوقت ملتها و امتها نباید از گشایش مأیوس شوند.
آن روزی که ملت ایران قیام کرد، امید پیدا کرد که قیام کرد. امروز که آن امید برآورده شده است، از آن قیام، آن نتیجهی بزرگ را گرفته است و امروز هم به آینده امیدوار است و با امید و با نشاط حرکت میکند. این نور امید است که جوانها را به انگیزه و حرکت و نشاط وادار میکند و از دلمردگی و افسردگی آنها جلوگیری میکند و روح پویایی را در جامعه زنده میکند. این، نتیجهی انتظار فرج است. بنابراین، هم باید منتظر فرج نهایی بود، هم باید منتظر فرج در همهی مراحل زندگی فردی و اجتماعی بود. اجازه ندهید یأس بر دل شما حاکم بشود، انتظار فرج داشته باشید و بدانید که این فرج، محقّق خواهد شد؛ مشروط بر اینکه شما انتظارتان، انتظار واقعی باشد، عمل باشد، تلاش باشد، انگیزه باشد، حرکت باشد.[22]
امروز ما انتظار فرج داریم. یعنی منتظریم که دست قدرتمند عدالتگستری بیاید و این غلبهی ظلم و جور را که همهی بشریت را تقریباً مقهور خود کرده است، بشکند و این فضای ظلم و جور را دگرگون کند و نسیم عدل را بر زندگی انسانها بوزاند، تا انسانها احساس عدالت کنند. این نیازِ همیشگی یک انسان زنده و یک انسان آگاه است؛ انسانی که سر در پیلهی خود نکرده باشد، به زندگی خود دل خوش نکرده باشد. انسانی که به زندگی عمومی بشر با نگاه کلان نگاه میکند، به طور طبیعی حالت انتظار دارد. این معنای انتظار است. انتظار یعنی قانع نشدن، قبول نکردن وضع موجودِ زندگی انسان و تلاش برای رسیدن به وضع مطلوب، که مسلّم است این وضع مطلوب با دست قدرتمند ولی خدا، حضرت حجت بن الحسن، مهدی صاحب زمان (صلوات اللَّه علیه و عجّل اللَّه فرجه و ارواحنا فداه) تحقق پیدا خواهد کرد. باید خود را به عنوان یک سرباز، به عنوان انسانی که حاضر است برای آنچنان شرائطی مجاهدت کند، آماده کنیم.
پس علی رغم معنای عرفی انتظار که از آن به سکون و آرزوی رسیدن به آنچه انتظار می رود معنا میشود، فرج به هر دو معنایش حرکت است برای رسیدن به آن چیزی که مورد انتظار است.
لذا انتظار فرج را افضل اعمال دانسته اند؛ معلوم می شود انتظار، یک عمل است، بی عملی نیست. نباید اشتباه کرد، خیال کرد که انتظار یعنی این که دست بگذاریم و منتظر بمانیم تا یک کاری بشود. انتظار یک عمل است، یک آماده سازی است، یک تقویت انگیزه در دل و درون است، یک نشاط و تحرک و پویایی است در همه زمینه ها. این، در واقع تفسیر این آیات کریمة قرآنی است که:« وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین»[23] یا «إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقین»[24]. یعنی هیچ وقت ملّتها و امّتها نباید از گشایش مأیوس شوند.[25]
انتظار فرج معنایش این نیست که انسان بنشیند، دست به هیچ کاری نزند، هیچ اصلاحی را وجههی همت خود نکند، صرفاً دل خوش کند به اینکه ما منتظر امام زمان (علیه الصّلاة و السّلام) هستیم. اینکه انتظار نیست. انتظارِ چیست؟ انتظارِ دست قاهرِ قدرتمندِ الهیِ ملکوتی است که باید بیاید و با کمک همین انسانها سیطرهی ظلم را از بین ببرد و حق را غالب کند و عدل را در زندگی مردم حاکم کند و پرچم توحید را بلند کند؛ انسانها را بندهی واقعی خدا بکند. باید برای این کار آماده بود. تشکیل نظام جمهوری اسلامی یکی از مقدمات این حرکت عظیم تاریخی است. هر اقدامی در جهت استقرار عدالت، یکقدم به سمت آن هدف والاست. انتظار معنایش این است. انتظار حرکت است؛ انتظار سکون نیست؛ انتظار رها کردن و نشستن برای اینکه کار بهخودیخود صورت بگیرد، نیست. انتظار حرکت است. انتظار آمادگی است. این آمادگی را باید در وجود خودمان، در محیط پیرامون خودمان حفظ کنیم. و خدای متعال نعمت داده است به مردم عزیز ما، به ملت ایران، که توانستهاند این قدم بزرگ را بردارند و فضای انتظار را آماده کنند. این معنای انتظار فرج است. انتظار فرج یعنی کمر بسته بودن، آماده بودن، خود را از همه جهت برای آن هدفی که امام زمان (علیه الصّلاة و السّلام) برای آن هدف قیام خواهد کرد، آماده کردن. آن انقلاب بزرگ تاریخی برای آن هدف انجام خواهد گرفت. و او عبارت است از ایجاد عدل و داد، زندگی انسانی، زندگی الهی، عبودیت خدا؛ این معنای انتظار فرج است.[26]
اعتقاد به امام زمان به معنای گوشهگیری نیست. جریانهای انحرافی قبل از انقلاب تبلیغ میکردند، الآن هم در گوشه و کنار تبلیغ میکنند که امام زمان میآید و اوضاع را درست میکند؛ ما امروز دیگر چه کار کنیم! چه لزومی دارد ما حرکتی بکنیم! این مثل آن است که در شب تاریک، انسان چراغ روشن نکند؛ چون فردا بناست خورشید عالمتاب بیاید و روز شود و همهی دنیا را روشن کند. خورشیدِ فردا، ربطی به وضع کنونی من و شما ندارد. امروز اگر ما میبینیم در هر نقطهی دنیا ظلم و بیعدالتی و تبعیض و زورگویی وجود دارد، اینها همان چیزهایی است که امام زمان برای مبارزه با آنها میآید. اگر ما سرباز امام زمانیم، باید خود را برای مبارزه با اینها آماده کنیم.[27]
لذا این سوال مطرح می شود که حرکت منتظر به سوی چه چیزی باید باشد تا بتواند خود را به ظهور مهدی موعود(عج الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک تر کند؟ این مطلب در ذیل عنوان رابطه بیداری اسلامی با مهدویت بررسی خواهد شود.
رابطه بیداری اسلامی با مهدویت از دیدگاه آیت الله خامنهای(مدظله العالی)
ایشان سیر حرکت جامعه بشری در طول تاریخ(از ابتدا تا انتها) را در مسیر رسیدن به هدفی خاص می دانند و آن هدف وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون[28]است که در جامعه مهدوی تحقق خواهد یافت و تلاش همهی انبیاء الهی برای نزدیک کردن بشریت به آن جامعه آرمانی بوده است:
جامعهی مهدوی یعنی آن دنیایی که امام زمان میآید تا آن دنیا را بسازد، همان جامعهای است که همهی پیامبران برای تأمین آن در عالم ظهور کردند.[29]
وجود مقدس حضرت بقیه الله (ارواحنا فداه)استمرار حرکت نبوت ها و دعوت های الهی است از اول تاریخ تا امروز؛ یعنی همان طور که در دعای ندبه می خوانید، از «فَبَعْضٌ أَسْکَنْتَهُ جَنَّتَک»[30] که حضرت آدم است، تا « إِلَی أَنِ انْتَهَیْتَ بِالْأَمْر»[31]، که رسیدن به خاتم الانبیاء(صلی الله علیه و آله و سلم)هست؛ و بعد مسئله وصایت اهل بیت آن بزرگوار، تا می رسد به امام زمان، همه، یک سلسه متصل و مرتبط به هم در تاریخ بشر است. [32]
آن داعیان الهی سلسة شان قطع نشده است و وجود مقدس بقیه الله الاعظم(ارواحنا فداه)ادامة سلسلة داعیان الهی است، که در زیارت آل یاسین می خوانید:« َ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِه»[33]. یعنی شما امروز همان دعوت ابراهیم، همان دعوت موسی، همان دعوت عیسی، همان دعوت همة پیغمبران و مصلحان الهی و دعوت پیامبر خاتم را در وجود حضرت بقیه الله مجسم می بینید. این بزرگوار وارث همه آنهاست و دعوت و پرچم همه آنها را در دست دارد و دنیا را به همان معارفی که انبیاء در طول زمان آورده اند و به بشر عرضه کرده اند، فرا می خواند. [34]
پس نقشهی حرکت جهان معلوم است؛ حرکت به سمت آن جامعه آرمانی و مقدمه سازی برای تحقق آن، از آدم تا حضرت خاتم (صلی الله علیه و آله وسلم) همه انبیاء آمده اند برای نزدیک کردن بشریت به جامعه مهدوی و هر حرکتی که به نزدیک شدن به آن جامعه بینجامد گامی است در راستای تحقق و رسیدن به آن:
جامعهی مهدوی یعنی آن دنیایی که امام زمان میآید تا آن دنیا را بسازد، همان جامعهای است که همهی پیامبران برای تأمین آن در عالم ظهور کردند. یعنی همهی پیغمبران مقدمه بودند تا آن جامعهی ایدهآل انسانی - که بالاخره بوسیلهی ولیعصر و مهدی موعود در این عالم پدید خواهد آمد و پایهگذاری خواهد شد - به وجود بیاید. مانند یک بنای مرتفعی که کسی میآید زمین آن را تسطیح میکند و خار و خاشاک را از آن میکَند، کس دیگری پس از او میآید و زمین را برای پایهریزی میکَند و گود میکند، و کس دیگری پس از او میآید تا پایهها را شالودهریزی کند و بلند کند، و کس دیگری پس از او میآید تا دیوارها را بچیند، و یکی پس از دیگری مأموران و مسؤولان میآیند تا این کاخ مرتفع، این بنیان رفیع به تدریج در طول زمان ساخته و پرداخته بشود. انبیای الهی از آغاز تاریخ بشریت یکی پس از دیگری آمدند تا جامعه را و بشریت را قدم به قدم به آن جامعهی آرمانی و آن هدف نهایی نزدیک کنند. انبیاء همه موفق شدند، حتی یک نفر از رسولان الهی هم در این راه و در این مسیر ناکام نماند، باری بود که بر دوش این مأموران عالیمقام نهاده شده بود، هر کدام قدمی آن بار را به مقصد و سرمنزل نزدیک کردند، کوشش کردند، هر چه توان داشتند به کار بردند، آن وقتی که عمر آنان سر آمد این بار را دیگری از دست آنان گرفت و همچنان قدمی و مسافتی آن بار را به مقصد نزدیکتر کرد. ولیعصر صلواةاللَّهعلیه میراثبر همهی پیامبران الهی است که میآید و گام آخر را در ایجاد آن جامعهی الهی برمیدارد.[35]
لذا برای رسیدن به آن هدف هر فرد وجامعهای باید قدمی برای رسیدن به آن بردارد در غیر این صورت امر ظهور محقق نخواهد شد و معنای انتظار فرج گام برداشتن برای نزدیک شدن به آن جامعه مهدوی است، نه سکون و منتظر ماندن تا امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) ظهور نمایند و آن جامعه را بسازند بلکه این جامعه مقدمه و زمینه سازی میخواهد و هر چه این مقدمات بیشتر فراهم شود ظهور نزدیکتر میشود:
امام زمان میآید انجام میدهد، یعنی چه؟! امروز تکلیف شما چیست؟ شما امروز باید چه بکنی؟ شما باید زمینه را آماده کنی، تا آن بزرگوار بتواند بیاید و در آن زمینهی آماده، اقدام فرماید. از صفر که نمیشود شروع کرد! جامعهای میتواند پذیرای مهدی موعود أرواحنا فداه باشد که در آن آمادگی و قابلیت باشد، و الّا مثل انبیا و اولیای طول تاریخ میشود. چه علّتی داشت که بسیاری از انبیای بزرگ اولی العزم آمدند و نتوانستند دنیا را از بدیها پاک و پیراسته کنند؟ چرا؟ چون زمینهها آماده نبود. چرا امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه الصّلاة و السّلام در زمان خودش؛ در همان مدّت کوتاه حکومت با آن قدرت الهی، با آن علم متّصل به معدن الهی، با آن نیروی اراده، با آن زیباییها و درخشندگیهایی که در شخصیت آن بزرگوار وجود داشت و با آن توصیههای پیامبر اکرم در بارهی او نتوانست ریشهی بدی را بخشکاند؟
خودِ آن بزرگوار را از سر راه برداشتند! «قتل فی محراب عبادته لشدّة عدله». تاوان عدالت امیر المؤمنین، جان امیر المؤمنین بود که از دست رفت! چرا؟ چون زمینه، زمینهی نامساعد بود. زمینه را نامساعد کرده بودند. زمینه را زمینه دنیاطلبی کرده بودند! آن کسانی که در اواخر یا اواسط حکومت علوی مقابل امیر المؤمنین صفآرایی کردند کسانی بودند که زمینههای دینیشان زمینههای مستحکم و مادّهی غلیظِ متناسبِ دینی نبود. عدم آمادگی، اینطور فاجعه به بار میآورد!
آن وقت اگر امام زمان علیه الصّلاة و السّلام در یک دنیای بدون آمادگی تشریف بیاورند، همان خواهد شد! باید آمادگی باشد. این آمادگی چگونه است؟ این، همانی است که شما نمونههایی از آن را در جامعهی خودتان مشاهده میکنید. امروز در ایران اسلامی چیزهایی از درخشندگیهای معنوی وجود دارد که در هیچ جای دنیا نیست. تا آنجایی که ما خبر و گزارش و اطّلاع داریم؛ از قضایای دنیا بیخبر هم نیستیم.
..... پس میشود زمینهها را فراهم کرد. وقتی چنین زمینههایی إن شاء اللّه گسترش پیدا کند، زمینهی ظهور حضرت بقیة اللّه أرواحنا فداه نیز پدید میآید و مسألهی مهدویت این آرزوی دیرین بشر و مسلمین تحقّق مییابد.[36]
یک نکتهای که وجود دارد این است، که تبلیغات غلط در ذهن مردم اینجور فرو کرده بود در طول سالهای متمادی، که قبل از قیام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)هر اقدامی و حرکت اصلاحی بیفایده است.استدلال میکردند به این که دنیا باید پر شود از ظلم و جور تا بعد حضرت مهدی ظهور کند و تا دنیا پر از ظلم و جور نشده باشد، حضرت مهدی ظهور نخواهد کرد. میگفتند که آن حضرت ظهور میکند بعد از آنی که دنیا پر از ظلم و جور شده باشد. نکتهای که اینجا وجود دارد این است که در تمام روایاتی که در باب حضرت مهدی هست این جمله اینجوری است « یَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً». در یک جا بنده تا حالا ندیدم و گمان نمیکنم«بعد ما ملئت ظلما و جورا» وجود داشته باشد در روایات. با توجه به این نکته من مراجعه کردم به روایات گوناگون در ابواب مختلف هیچ جا نداریم که «بعد ما ملئت ظلما و جورا»، همهجا این جوری است«کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً ». یعنی پر کردن دنیا از عدل و داد بهوسیله حضرت مهدی، بلافاصله بعد از آن نیست که دنیا پر از ظلم و جور شده باشد نه، بلکه همانطوری که در طول تاریخ بارها، نه یک بار نه در یک زمان، در زمانهای گوناگون دنیا پر بوده از ظلم و جور؛ در دوران فراعنه، در /دوران حکومتهای طاغوتی، در دوران سلطنتهای ظالم که همهی دنیا زیر فشار ظلم ودر سایهی ابر تاریک جور و عدوان پوشیده شده بود و سیاه بود، وهیچ جا نوری وجود نداشت که نشانهی عدالت و آزادی باشد، یک چنین روزی را همچنان که دنیا دیده، یک روزی را هم خواهد دید که در سرتاسر آفاق این عالم پهناور یکجا نباشد که نور عدل در آن نباشد. یکجا نباشد که ظلم در آنجا حکومت داشته باشد. یک جا نباشد که انسانها از فشار، از ظلم، از جور حکومتها، از جور گردن کلفتها، از تبعیضها رنج ببرند. یعنی این وضعی که امروز در دنیا اغلبیت دارد و یقیناً یک روز در دنیا عمومیت داشته، این تبدیل خواهد شد به عمومیت عدل.[37]
حرکت به سمت اعتزاز اسلام و مسلمین، میتواند از مقدّمات ظهور باشد و این، منافاتی با «یملأ اللَّه به الارض عدلاً و قسطاً کما ملأت ظلماً و جوراً» ندارد. الان هم دنیا واقعاً پر از ظلم و جور است. بیشتر از این، دیگرچه میشود؟! امریکا را شما نگاه کنید چه میکند! واقعاً سرشار از ظلم است! خود ما هم مظلومیم دیگر!
و اما راجع به روایت مذکور، گفتنی است که در روایت، کلمه «بعد» اصلاً ندارد: «کما ملأت ظلماً و جوراً.» ندارد که چه وقت؟ فقط در یک دعا، آن هم دعای «سلام اللَّه الکامل التّام...» که اوّل مفاتیح است، دارد که «بعدِ ما ملأت». «بعد»، فقط آنجاست. والّا، در روایاتی که این مضمون را داراست، یک مورد هم - ظاهراً - «بعد ما ملأت» ندارد. همه جا «کما ملأت» است. در زیارت «آل یس» هم «کما ملأت» است. بنده یک وقت همان «بعد» در دعای «سلاماللَّه الکامل التّام» را هم ندیده بودم. لذا در نماز جمعه گفتم که من «بعد ما ملأت»، هیچ جا ندیدهام. اگر کسی دیده است، بگوید. آقای «صدرزاده»، که او هم اتفاقاً همشهری شماست (آقای صدرزاده، دامغانی است. از علمای مشهد است. آقای صدرزاده را میشناسید؟ از شاهرودیهای مشهد است. پدر صدرزادهی قاری. به من پیغام داد که در دعای «سلاماللَّه الکامل التّام» وجود دارد.) یکی هم در زیارت «مفجعه» است. ولی «مفجعه» اعتباری ندارد. البته «سلاماللَّه الکامل التّام» هم سند ندارد. «سید علی خان مدنی» نقل کرده و احتمال دارد انشای خودش باشد. بُعدی ندارد. اما تصریح به عدم «مفجعه» شده است. مرحوم «شیخ عباس قمی» و امثال ایشان، میگویند «اعتباری ندارد.» غرض؛ «بعد ما» نیست؛ مگر در یکی دو مورد. بنده در روایات ندیدم، و تا به حال هم کسی ادّعا نکرده که دیده است.
امام صلواتاللَّه علیه میخواهد بیاید دنیا را اداره کند دیگر! همین دنیا را میخواهد اداره کند. ما که دستمان در کار استْ میدانیم که این دنیا را با ذکر و ورد، نمیشود اداره کرد. باید با قدرت و نیرو و تدبیر، مثل زمان پیغمبر، صلواتاللَّه علیه و مثل زمان امیرا
نظرات شما عزیزان: