شهید یگانه ایراج
شهید یعنی کسی که زنجیرهای اسارت روح خود را پاره کرد و آزاد شد. شهید یعنی آزاد, شهید یعنی بی نهایت...

مناظره حضرت اميرالمومنين على عليه السلام با علماى يهود

 

روزى عده اى از علماى يهود، نزد عمر آمدند و گفتند: اى خليفه اگر به سؤ الات ما پاسخ صحيح
بدهى ، ما به اسلام مى گرويم و گرنه ، مى فهميم كه اسلام بر حق نيست . عمر گفت : هر چه
مى خواهيد بپرسيد. من جواب مى دهم
يهوديان اين سؤ الات را مطرح كردند: 1 قفل هاى آسمان چيست ؟ 2 كليد آسمانها چيست ؟ 3
قبرى كه صاحبش را گردش مى داد، چه بود؟ 4 آنكه قومش را نذر كرد در حالى كه نه از جن بود و
نه از آدميان ، كه بود؟ 5 پنج چيزى كه روى زمين راه رفتند و در رحم و شكمى بوجود نيامدند، چه
چيزهاى هستند؟ 6 پرندگانى مانند دراج يا خروس در آوازهاى خود مى گويند؟...
عمر كه از پاسخ دادن عاجز شده بود، از شرمندگى سر به زير افكند و گفت كه پاسخ اين سؤ الات
را نمى داند. يهوديان كه اين جريان خوشحال شده بودند، گفتند: پس ثابت شده كه اسلام بر حق
نيست
سلمان كه در جلسه حاضر بود، گفت : كمى صبر كنيد، من كسى را خواهم آورد كه حقانيت
اسلام را براى شما ثابت كند و پاسخ تمام سؤ الات شما را بدهد. سپس به سوى منزل على عليه
السلام در حالى كه در لباس رسول الله مى خراميد، وارد مسجد شد. عمر با ديدن ايشان با
خوشحالى به طرف ايشان رفت و دست در گردن آن حضرت انداخت و گفت يا ابوالحسن به راستى
كه فقط تو مى توانى پاسخ تمام سؤ الات اين يهوديان را بدهى . حضرت على عليه السلام رو به
يهوديان كردند و فرمودند: من شرطى دارم و آن اين است كه اگر من به تمام سؤ الات شما پاسخ
درست بدهم و به شما بدهم چنانچه در تورات شماست ، شما نيز داخل دين اسلام شده و
مسلمان شويد و يهوديان اين شرط را پذيرفتند. سپس حضرت پاسخ تمام سؤ الات آنان را بيان
فرمود: قفل آسمانها، شرك به خداوند است . زيرا وقتى بنده اى مشرك شد، عملش بالا نمى رود.
كليد اين قفلهاى بسته ، شهادت دادن به يگانگى خداوند و نبوت رسول الله است . قبرى كه
صاحبش را گردش داد، آن ماهى بود كه يونس پيامبر را بلعيد. آن كه قومش را انذار كرد و نه از جن
و نه از آدمى زاد، مورچه سليمان بود كه گفت : اى مورچگان داخل منزلتان شويد كه سليمان و
لشكرش شما را در زير پا نابود نكنند و ايشان نمى دانند. پنج چيزى كه بر زمين راه رفتند ولى ر
شكمى
بوجود نيامدند، عبارت اند از حضرت آدم ، حوا، ناقه صالح ، قوچ ابراهيم و عصاى موسى و
دراج در آوازش مى گويد: ((الرحمن على العرش استوى )) و خروس در آوازش مى گويد: ((اذكرو لله
يا غافلين ))... از علماى يهود كه سه نفر بودند، دو نفر ايمان آوردند و به يگانگى خدا و نبوت رسول
الله ، شهادت دادند، ولى نفر سوم گفت : اگر به اين سؤ ال من پاسخ دادى ، من هم ايمان مى
آوردم . حضرت فرمود: سؤ ال كن از هر چه مى خواهى ؟ او گفت : به من خبر بده از قومى كه در
اول زنده بوده و بعد مردند و بعد از 309 سال خدا آنها را زنده كرد؟ داستان آنها چيست ؟
حضرت فرمود: اين داستان اصحاب كهف است و داستان را براى او از ابتدا بازگو كرد
پس از آن حضرت به او فرمود: اى يهودى ، آيا اين داستان كه من برايت بازگو كردم ، با آنچه كه در

 تورات آمده است ، يكسان بود؟ يهودى گفت : آرى نه يك حرف زياد و نه يك حرف كم
 اى ابولحسن ديگر مرا يهودى مخوان كه من شهادت مى دهم به اين كه جز خدا نيست و اين كه
محمد صلى الله عليه و آله و سلم بنده و فرستاده او است و تو اعلم اين امت هستى



دوست عزیز من از تو خواهش میکنم که این مطلبو بخونی .

بخدا از خوندن خیلی چیزا مهم تره چند دقیقه هم وقتتو نمیگیره ولی تو رو از خیلی چیزا آگاه میکنه ... ازت خواهش میکنم بخونش : =>

همانطور که میدانید در گذشته دشمنان ما با استفاده از وسایل جنگی قصد سلطه بر ما را داشتند ولی امروزه آنها بجای تسلط جسمی از تسلط فکری استفاده میکنند این یعنی چیزی که همان جسم را کنترل میکند ! آنها میدانند در صورت حمله جنگی به یک کشور هر دو طرف آسیب میبینند و اهدافشان هم به آن صورت که میخواهنند قابل دسترس نیست ولی اکنون با استفاده از روش هایی که حتی به فکر خیلی ها هم نمیرسد با دست خودمان خودمان را خفه میکنند ! چگونه ؟
الان من با ذکر مثالی این رو شفاف تر میکنم ( این مثال در گذشته اتفاق افتاده ) ! :
روزی کشوری قصد نابود کردن کشور همسایه خود را داشت اما با اولین جنگ که با آنها کرد خسارات زیادی دید و فهمید اگر او حمله کند و یا آنها کارش ساخته میشود ! پس آمد فکر ذیرکانه ای کرد ! او آمد یک اسب درست کرد که در آن چند سرباز را جاسازی کرده بود و بعد آن اسب را به عنوان هدیه ای برای بخشش به آنها داد و آنها هدیه را قبول کردند ولی وقتی دروازه ها بسته شد ... شب هنگام آن دو سرباز بیرون آمدند و با باز کردن دروازه شهر باعث ویرانی آن کشور شدند ! ...
عین این اتفاق داره تو خانه های خیلی از ماها میافته ! چطوری ! ؟
ماهواره ! آره همین وسیله که به عنوان ابزار مفید دارن به ما میدن دقیقا همین کار رو میکنه ولی به شیوه ای خیلی فجیع تر !
در ماهواره سریال هایی با هزینه چند میلیون دلاری توسط چند یهودی برای ما ساخته میشن و بعد دوبله به فارسی میشن ! و بعد رایگان دارن به ما میدن ببینیم ! ولی شاید حالا بگی که این چه عیبی داره ؟
عیبش که جای خود دارد یکی از بیشترین تاثیری که میزاره میشه دسری برای دیدن برنامه ها و فیلم های فجیع تر ! میشه الگوی دختر پسرا ! میشه باعث بلوغ زودرس !
میدونی بلوغ زودرس چیه دیگه ؟ بچه 8 یا 9 ساله به بلوغ میرسه بعد اون که دیگه نمیتونه بعضی از صفات حیوانی خودشو کنترل کنه ! ازدواج هم که نمیوتونه بکنه ... پس دیگه خودتون فهمید چه بلای سرش میاد ؟!
بعدا که مامان باباش طلاق گرفتن که هیچ (اگرم نگیرن اون خونواده مثل قبل نیست) باعث ترویج بد حجابی میشه ( که همتون میدونید باعث چه کار هایی میشه ؟! اولا بعث فروش محصولات همون کشور های دشمن میشه ! از جمله ماتیک و چیزای دیگه بعدش فرهنگو نابود میکنه ( بعد از عربستان ایران بزرگترین خریدار همین رنگایی هست که به صورت میزنن و این یعنی تا حدودی موفق هم بوده ) ! کسایی که بلوغ نرسیدن باز اگه ماهواره نداشته باشن با دیدن اینا باز همین بلا سرشون میاد ! تازه کسایی که به بلوغ رسیدن هم به روابط نامشروع غربی میکشه ! )
بعد اینا میان با استفاده از شبکه هایی مثل منتو و ... میگن آقا آمریکا و اسرائیل دوست تو هستن ! عقب مونده بازی در نیاری یوقت بگی مرگ بر آمریکا ها ! بعد این زمینه سازی میشه که ما بدون هیچگونه واکنشی در صورت حمله دشمن به اونا واکنش ندیم در واقع با پنبه سرمون رو میبرن !
بعد این ماهواره دارا جو روشن فکری میگردشون میان تو فیسبوک و وبلاگاشون به دین توهین میکنن ( این کار توسط غرب با آیدی های ایرانی در حال انجامه ) بعد که دیگه دینتو از دست دادی و شستشوی مغذیت دادن دیگه خیلی سخته برگردی بشی یک ایرانی اصیل .
---
مطالب بالا رو خوندی فهمیدی که کجای کاریم اگه خسته نشدی بیا اینم بخون :
بعد اینا بعد از اینکه خودشون رو دوست ما معرفی کردن میان به ما محصولاتی که توی سریالاشون تبلیغ میکنن میفروشن که برای اونها تماما نفعه ولی برای ما همش ضرره ! چجوری ؟؟
خوب حالا من نمیخوام درباره ترویج و تبلیغ لباسهاشون اینجا چیزی بگم چون بالا یکمی توضیح دادم ولی چند سال پیش مشخص شد که توی بعضی شیر خشک ها از جمله همین نستله خوش مزه ! موادی مثل آرسنیک میشه که اگه بچه فقط چند سروینگ از این پودر هارو بخوره به احتمال 70 درصد عقیم میشه ( که از تعداد جوونای رشیدی مثل شما کم میشه در نتیجه قدرت دفاع ما پایین میاد ) و بعد اگرم نشه و اگرم نشود حامی و دوستدار زندگی مجردی ( اگه بتون ازدواج کنه ) همسر او یا همین بیماری عقیمی رو داره یا بعدا با همون روش های ماهواره ای و ... از هم میپاشنشون بعد هم اگه بر فرض محال اون بچه بعدا بزرگ بشه و اینا روش تاثیر نزاره توی جامعه دیگه هیچ کسی تحویلش نمیگیره ! دیگه اینجا فقط اسمش ایران میشه اما ما میشیم یک کشور دقیقا مثل اسرائیل یا آمریکا یا ...
خوب دوستان من اینجا خیلی چیزارو روشن کردم که رو دلم مونده بود و حوصله تایپ کردنش رو نداشته ولی امروز دیگه موقش بود که وظیفم رو ادا کنم و شما هم اگه یک ایرانی هستید که دوست دارید بقیه هم متوجه بشن این رو یا اشتراک گذاری کن یا به هر نحوی به دوستت هم توی محیط واقعی یا مجازی اطلاع بده .
ببخشید اگه غلط املایی چیزی دیدید !.
یا علی (ع)



درباره وبلاگ

شهید علی یگانه در بخشی از وصیتنامه خود نوشته است: “به یگانه فرزندم بگویید، پدرت به سفر کربلا، به زیارت قبر شش گوشه اباعبدالله(ع) رفته و وقتی بزرگ شد، او را کاملا روشن نموده و به او بگویید پدرت به مقابله با دشمنان اسلام و پیامبر خدا رفته و برای اسلام قیام نموده و در این راه جان خود را به پیشگاه مقدس خداوند تقدیم نمود.” او پس از آن خودش را برای رفتن به سربازی معرفی کرد و از آنجا که قد و قامت اراسته و تنومندی داشت سرباز گارد آن زمان شد و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در صدا وسیما نگهبان بود و بعد از آنجا به «پادگان سلطنت» رفت برادر شهید در مورد وی می گوید : آن زمان که امام دستور دادند ، که همه سربازها پادگانها را ترک کنند، ما عصر آن روز رفتیم که علی را همراه خودمان بیاوریم ، که او گفت : «ما با بچه ها و فرماندهان رده پایین هم آهنگ شده ایم و قرار گذاشته ایم که فردا اذان صبح پادگان را ترک کنیم .» و همانطور هم شد و صبح روز بعد ساعت ۱۰ صبح همگی آمدند و مبارزات خیابانی ادامه داشت تا پیروزی کامل انقلاب اسلامی دست از مبارزات بر علیه رژیم منحوس پهلوی برنداشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به روستا رفت . شهید یگانه در روستای محل سکونت خویش ازدواج نمود و ثمره آن فرزند دختر می باشد و پس از آن در سپاه ثبت نام نمود و وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد . محل خدمت ایشان در« خور و بیابانک » بود تا اینکه چند مرحله برای رفتن به جبهه ثبت نام کرد ، ولی ، امام جمعه و فرماندهان اجازه نمی دادند که علی به جبهه برود تا سر انجام توانست رضایت آنها را جلب کند و به جبهه برود و بالاخره در یک ماموریت در کردستان منطقه « پنجوین در خاک عراق » منطقه « تپه قوچ سلطان »در سال ۱۳۶۲ به درجه رفیع شهادت نایل آمد و طبق وصیت وی او را در زادگاهش به خاک سپردند
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان شهید یگانه ایراج و آدرس shahid.yeganeh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 40
بازدید ماه : 64
بازدید کل : 78143
تعداد مطالب : 35
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1