شهید یگانه ایراج
شهید یعنی کسی که زنجیرهای اسارت روح خود را پاره کرد و آزاد شد. شهید یعنی آزاد, شهید یعنی بی نهایت...
شنبه 27 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 10:48 ::  نويسنده : شهید یگانه

اشارة آشكاري به وجود جاهليّت دوم، پس از بعثت حضرت ختمي مرتبت(ص) وجود دارد كه سخت‌تر و بدتر از جاهليّت اوّل است و اين موضوع از سياق اين روايت به خوبي آشكار است و نيز از ايشان روايت شده است كه فرمودند: «منفورترين مردم نزد خداوند سه تن هستند: زنديق در حرم، دنبال كنندة سنّت جاهلي در اسلام و خواهان خون‌ريزي انسان بيگناه.»5

از عبدالله بن زراره از محمّد بن مروان از فضيل روايت شده كه گفت از امام صادق(ع) شنيدم كه مي‌فرمودند: «همانا قائم ما با جاهلان بسيار سرسخت‌تري نسبت به جاهلاني كه رسول خدا(ص) در دوران جاهليّت با آنها برخورد داشت، رو به رو مي‌شود و متحمّل رنج و سختي بيشتري خواهد شد.»

گفتم: چگونه چنين چيزي ممكن است؟
فرمودند: «رسول خدا(ص) در حالي به پيامبري برانگيخته شد كه مردم سنگ، صخره و مجسّمه‌هاي چوبي را مي‌پرستيدند، امّا قائم ما هنگامي قيام مي‌كند كه همة مردم براي مقابله با او به تأويل كتاب خدا و احتجاج به آن متوسّل مي‌شوند.»

به بيان ديگر، جاهليّت دوم كه امام(ع) با آن دست و پنجه نرم خواهد كرد، جاهليّت مركّب است؛ زيرا اين جاهليّت، ظاهري اسلامي دارد و معنا و مفهوم خود را از دست داده و جز نام پيوستگي ظاهري چيز ديگري از آن باقي نمانده است.6

رسول اكرم(ص) چه زيبا و دقيق در وصف اهل آخرالزّمان و مسلمانان فرموده است، آنگاه كه فرمود: «به زودي روزگاري بر مردم فرا مي‌رسد كه از قرآن جز خط و از اسلام جز نام آن باقي نخواهد ماند.»7



ادامه مطلب ...


شنبه 27 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 10:15 ::  نويسنده : شهید یگانه
 قَالَ رَبِّ إِنِّى دَعَوْتُ قَوْمِى لَیْلاً وَنَهَاراً
 (نوح) گفت: پروردگارا! همانا من قوم خود را شب و روز (به راه راست) دعوت كردم.(سوره نوح آیه 5)
 
 میان كفّار زمان حضرت نوح و كفّار زمان پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله: شباهت هایى است كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود:
 1- فرار از حق
 فرار قوم نوح: «فلم یزدهم دعایى الاّ فرارا»(368) حضرت نوح به خدا گفت: دعوت من جز فرارشان را زیاد نمى كند.
 فرار قوم پیامبر اسلام: «ان یریدون الاّ فرارا»(369) منافقان با بهانه هاى مختلف قصد فرار دارند.
 2- دعوت براى مغفرت‏
 حضرت نوح: «دعوتهم لتغفرلهم»(370) حضرت نوح گفت: خدایا من آنان را دعوت كردم تا آنها را ببخشى ولى چه سود.
 پیامبر اسلام: «تعالوا یستغفر لكم رسول اللّه لوّوا رؤسهم»(371) به مردم گفته شد بیایید تا رسول خدا براى شما استغفار كند. (ولى چه سود آنان به نشانه بى اعتنایى) سرهاى خود را پائین مى انداختند.
 3- تكبر و استكبار
 كفّار زمان نوح: «واستكبروا استكبارا»(372) كفار زمان حضرت نوح، به صورت بسیار بدى تكبّر ورزیدند.
 كفّار زمان پیامبر: «ثمّ ادبر و استكبر»(373) بعضى از سران كفار در زمان پیامبر نیز پشت كرد و تكبّر ورزید.
 4- گوش ندادن به وحى‏
 كفّار زمان نوح انگشت در گوش مى‏نهادند تا نشنوند. «جعلوا اصابعهم فى آذانهم»(374) براى نشنیدن صداى پیامبر، دست بر گوشهاى خود مى گذاردند.
 كفّار زمان پیامبر نیز مى‏گفتند به قرآن گوش ندهید و هنگام تلاوت پیامبر جنجال كنید تا شاید پیروز شوید. «لا تسمعوا لهذا القرآن والغوا فیه لعلكم تغلبون»(375) به این قرآن گوش فراندهید و سخنان لغو و باطل درآن وارد سازید، تا بر آن غلبه كنید.

368) نوح، 6.
369) احزاب، 13.
370) نوح، 7.
371) منافقون، 5.
372) نوح، 7.
373) مدثر، 23.
374) نوح، 7.
375) فصّلت، 26.


دو شنبه 15 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 16:20 ::  نويسنده : شهید یگانه

یکی از این نماد‌ها در مصر باستان دو خط متقاطع (شبیه به حرف X) است که درآموزه‌های شیطانی مصریان نماد خضوع ، بندگی و پرستش شیطان ، و ظهور اوست .



ادامه مطلب ...


با وجود تاکیدهای مکرر مقامات آمریکایی مبنی بر این که ZunZuneo کاربرد سیاسی ندارد، گزارش چند روز پیش خبرگزاری آسوشیتدپرس افشا کرد که مسئولان این شبکه اجتماعی با رصد فعالیت‌های کاربران موبایلی خود، آنها را به سه دسته حامی انقلاب، مخالف انقلاب و بی‌علاقه به سیاست تقسیم‌بندی کرده‌اند.

گروه جنگ نرم مشرق- سایت شبکه اجتماعی ZunZuneo که توسط آمریکا برای شهروندان کوبایی راه‌اندازی شده، اقدام به جمع‌آوری اطلاعات از تمایلات سیاسی کاربران می‌کند.

بر اساس اطلاعات جدیدی که از نحوه کارکرد ZunZuneo (که به توئیتر کوبایی معروف شده) به دست آمده و شبکه راشاتودی آن را منتشر کرده، آمریکا از پیمانکاران این سایت خواسته است تا تمایلات سیاسی کاربران آن را رصد و به طور دقیق گزارش کنند. 

جاسوسی سایت آمریکایی از شهروندان کوبایی // در حال ویرایش

شبکه اجتماعی موسوم به ZunZuneo از سوی آژانس توسعه بین‌الملل وزارت خارجه آمریکا راه‌اندازی شد که هدف آن استفاده از توان ارتباطات اینترنتی برای ایجاد ناآرامی در کوبا بود.

در ابتدای راه‌اندازی، سایت ZunZuneo کاملا یک شبکه اجتماعی بدون جهت‌گیری خاص بود و به همین دلیل مورد استقبال شهروندان کوبایی قرار گرفت؛ اما از زمانی که استفاده از آن در سطح کوبا تقریبا فراگیر شد، تزریق جهت‌دهی‌های سیاسی در مطالب و پیام‌های این شبکه اجتماعی آغاز شد که با هدف تحریک کاربران کوبایی به بحث درباره لزوم ایجاد توازن قدرت میان دولت و جامعه ارائه می‌شد.

با وجود تاکیدهای مکرر مقامات آمریکایی مبنی بر این که ZunZuneo کاربرد سیاسی ندارد، گزارش چند روز پیش خبرگزاری آسوشیتدپرس افشا کرد که مسئولان این شبکه اجتماعی با رصد فعالیت‌های کاربران موبایلی خود، آنها را به سه دسته حامی انقلاب، مخالف انقلاب و بی‌علاقه به سیاست تقسیم‌بندی کرده‌اند.

طبق اسناد به دست آمده، مجریان این شبکه اجتماعی از یک سو با استخدام طنزپردازان کوبایی، مطالب هجوآمیز آنها علیه رهبران کوبا را به طور منظم برای کاربران ZunZuneo ارسال می‌کرند و از سوی دیگر، واکنش کاربران به این پیام‌ها را رصد و دسته‌بندی نموده و یک بانک اطلاعاتی تشکیل می‌دادند.



دولت به‌جای حمله به‌منتقدان، خود را آسیب‌شناسی کند/ علت تغییر ویترین احمدی‌نژاد در ماه‌های اخیر انتخابات آینده مجلس است

دولت به جای حمله به منتقدان خود را آسیب‌شناسی کند/ انتخابات آینده علت تغییر ویترین احمدی‌نژاد در ماه‌های اخیر است
"الیاس نادران" نمایندهٔ مردم تهران در مجلس شورای اسلامیدر گفت و گو با خبرنگار سیاسی مشرق، با اشاره به هجمه‌های اخیر رسانه‌های دولتی و اطلاح‌طلب به برخی منتقدان دولت، گفت: دولت‌ها باید نقدپذیری خیلی بیشتری نسبت به سایر نهادهای کشور داشته باشند.

وی در ادامه افزود: دلیل داشتن این آستانه تحمل نیز این است که امور اجرایی به دست دولت‌مردان است و طبیعتا احتمال خطا وجود دارد.

عضو کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس در خصوص ارزیابی خود از آستانه تحمل دولت یازدهم در مواجهه با منتقدین، اظهار داشت: تحمل دولتمردان مگر آستانه‌ای دارد که بخواهیم آن را ارزیابی کنیم؟

نادران در ادامه با بیان اینکه منتقدان می‌توانند کمک زیادی برای آسیب‌شناسی دولت از عملکرد خود بکنند، گفت: حتی اگر نقد با نیت غیر خیرخواهانه انجام بشود به دولت کمک می‌کند تا ضعف‌ها و آسیب‌های خودش را شناسایی کند و بتواند در برطرف کردن ضعف‌ها و کاستی‌ها موثر واقع شود.

نمایندهٔ مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در ادامه تاکید کرد: دولت به جای اینکه به منتقدان حمله کند و دائما آنها را زیر سوال ببرد باید مروری هم به ضعف‌ها و کاستی‌های خود بکند.

نادران با تاکید بر اینکه من نمی‌خواهم بحث سبدکالا را در زمان کنونی مطرح کنم، گفت: شما اگر همین موضوع تقاضای انصراف مردم از دریافت یارانه را نگاه کنید، کاملا متوجه خواهید شد که چقدر حرف دولت بین مردم نافذ است و دولت باید همین موضوع را آسیب‌شناسی کند.

وی در ادامه عنوان کرد: مطمئن باشید تمام کسانی که در جامعه ما به برخی از رفتار دولت نقد دارند بدخواه و بدجنس و خبیث نیستند و انسان‌های خیرخواه نیز در بین آنها وجود دارد.

نمایندهٔ مردم تهران در مجلس شورای اسلامی همچنین در پاسخ به این سوال که چه عاملی باعث شده است احمدی‌نژاد که برای حفظ مشایی و دیگر همراهان وی در برابر بسیاری از حامیان خود ایستاد و برای ثبت نام مشایی در انتخابات حاضر شد، اکنون راضی به ترک وی در مجامع عمومی شد باشد؟ گفت: من فکر می‌کنم ایشان در فکر چگونگی ورود به عرصه انتخابات مجلس شورای اسلامی است و می خواهد در انتخابا آینده ورود پیدا کند.

وی در ادامه عنوان کرد: احمدی نژاد به همین دلیل مجبور است که با آرایش جدیدی در مجامع عمومی حضور پیدا کند و چهره جدیدی از خود و اطرافیان خود به نمایش بگذارد.

نمایندهٔ مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با اشاره به رفتار احمدی‌نژاد در سال‌های آخر ریاست جمهوری، عنوان کرد: هیچ یک از انتقاداتی که به رفتار و عملکرد ایشان و اطرافیانشان وجود داشت پاسخ داده نشد و من بعید می‌دانم دیگر اقبالی برای بازگشت مردم به سمت احمدی نژاد وجود داشته باشد.


دکتر امیرحسین بانکی یکی از فعالان مسائل و مشکلات جوانان است و چند سالی می­ شود که در ارتباطات نزدیک خود با جوانان از نزدیک در جریان نیازها و کمبودهای این نسل قرار گرفته است. وی تجربه بیش از یک دهه فعالیت و پژوهش در مقوله ازدواج در محیط های دانشگاهی را دارد و از پایه گذارن پروژه­ های «آسان سازی ازدواج» محسوب می شوند. دکتر بانکی تألیفات ارزشمندی به خصوص در حوزه جوانان دارد که با استقبال چشمگیر نسل جوان روبرو شده است و از جمله می توان به کتاب «مطلع مهر» اشاره کرد.

متن زیر بخشی از سخنرانی های دکتر امیرحسین بانکی پور (دکترای فلسفه و کلام اسلامی) در حسینیه حضرت ابوالفضل(ع) است که برای جمعی از فعالان فرهنگی گفته شده و خبرنگار سرویس اندیشه صاحب نیوز آن را به رشته تحریر در آورده است.

دکتر امیرحسین بانکی
بسم الله الرحمن الرحیم. در حدیثی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) آمده است: مؤمن کفو مؤمن است، یعنی فقط ایمان باید ارزش باشد. با قرآن مأنوس شویم و با خلق خدا با ارزش های خودشان رفتار کنیم. هم ارزش بودن نکته مهمی را در بردارد و آن قدر دانستن است.
نکته: معروف یعنی عرف پسندیده عرفی که پسند عقل و شرع باشد.
گاهی عرف ها با هم فرق دارد، عرف استاد با دانشجو با هم متفاوت است. باید متناسب با عرف با دیگران رفتار کنیم.
روان خودآگاه: مکانی که من می فهمم روی من تأثیر گذاشت یا خیر.
روان ناخودآگاه: چیزی در زمینه من رفت، ولی خودم خبر ندارم.
در خودآگاه قضاوت و داوری هست، نباید فقط به بخش خودآگاه توجه کنیم.
در ناخودآگاه قضاوت و داوری نیست؛ انسان بصیر مراقب ناخودآگاه خود هم هست، وقتی خودش را نشان می دهد نمی توانیم او را کنترل کنیم.
۸۰ درصد درگیری های دختر و پسر لفظی است، اما ظاهرش خشونت است و باطنش شهوت جنسی است. نظریه ی معروف و ضرورت را قبول داریم.

خداوند همه مسیر حرکتی ما را مشاهده می کند
خداوند بهترین سرنوشت ها را نسبت به ما قائل است و خیر آتی بندگان را می خواهد و کل مسیر حرکتی ما را می بیند. در مسئله ازدواج نباید جزیی فکر کرد. مقامات معنوی که آسیه به دست آورد به سبب ازدواجش بود. در بخش قضا تمامی سرنوشت مثبت است و به اختیار ما کاری ندارد؛ ولی در قدر از بهترین و بدترین ازدواج ها در آن هست و شرایط آن بستگی به فعل آن دارد.
دو نوع فعل علمی و ذاتی داریم. اگر معلوم مطابق با علم شکل گرفت به آن علم فعلی می گویند، اما اگر علم به معلوم تعلق گرفت به آن علم ذاتی می گویند. علم فعلی در فعل تأثیر دارد و علم ذاتی در ذات تأتیر ندارد. در بخش علم فعلی خدا در این جهان اثر دارد، ولی در علم ذاتی او اثر ندارد.
استخاره طلب خیر کردن است
برای استخاره باید دو رکعت نماز خواند و در سجده ۱۰۰ مرتبه استخیرُبالله بگویید. خدایا هرگونه خیراست به دل من بینداز.
استخاره اطمینان بخش نیست، حجت هم نیست. بلکه به خدا دل ببند، توکل ضمانت تلاش است و مانع تلاش نیست.
نکات کلیدی در ازدواج 
- در ازدواج «قلب» مدیر و رئیس است. اگر دو جوان احساس پیوند دلی کردند، یعنی ازدواج.
- بهترین کارشناس «عقل» است و باید آزاد باشد و اگر عقل صد درصد قبول کرد، اما قلب نخواست ازدواج نباید صورت بگیرد.

- در ازدواج حرف اول راعقل و حرف آخر را قلب می زند.
- گفتن حقیقت ضریب تحمل را بالا می برد باید ضرورت صداقت را نشان دهیم.

- سؤالات هر فردی شخصیت او را بهتر نشان می دهد. بیشتر توجهمان جلب سؤالات طرف مقابل باشد.
- آیا تفاوت تحصیلی زن و مرد قبل از ازدواج یا بعد از ازدواج به عنوان یک مشکل است یا خیر؟
- آیا در دوران تحصیل آشنایی دانشجویان با هم و ازدواج آنها خوب است یا نه؟
- از نظر فرهنگ دینی و اسلامی برای پسر و دختری که به مرحله رشد عقلی- فکری- روحی رسیده باشند، ازدواج توصیه شده است.
- برای رشد نمی توان حدّی تعیین کرد، جوانی که به رشد رسیده منهای تحصیل باید حتما ازدواج کند.
- اگر جوانی به یک وقت متمرکز نیاز داشت، چنانچه به صورت عادی نیاز فوری به ازدواج ندارد، بهتر است ازدواج خود را عقب بیندازد.
- امروزه کنترل شهوات سخت شده است و احساسات شهوانی زیاد شده است. هرگونه ارضای شهوات با گوش، دست و لمس به غیر از همسر حرام است. اگر دغدغه شهوانی قوی باشد و قطعا دچار لغزش شوید بر ما ازدواج واجب می شود. به طور کلی ازدواج مستحب است و ازدواج با محارم قطعا حرام است.
- جوانی که در هنگام تحصیل احساس نیاز به ازدواج کرد، یک استراتژی یک ساله را باید در نظر بگیرد. اگر مهم نبود ازدواج نکند و نباید بی مقدمه ازدواج کند.
- گاهی جوانی به ازدواج نیاز دارد و اطرافیان او متوجه نیستند و فعل و انفعال او جنسی نیست؛ بلکه غیرمستقیم ظهور می کند و احتیاج به مشاوره دارند. پرخاشگری، عاطفی بودن شدید در بعضی از موارد این احساس نیاز جنسی این طور بروز می کند ولی نباید این ها را حتما مربوط به عدم ازدواج دانست.

اصل اولیه برای دختران
اصل اولیه برای دختران درصورت امکان ازدواج است به دلایل مختلف:
۱) انواع و اقسام مزاحمت های خیابانی.
۲) ذهن های اطرافیان که عمدتا منفی است.
۳) در دوران تحصیل طبعاً خواستگاران عالی را رد کرده و سن او افزایش پیدا کرده و طبعاً دیگر آن نوع خواستگاران را ندارد و از کمیت و کیفیت آنان کاسته می شود و توقع دختر بالا می رود و احساس یک ستم در مورد خود به جامعه می کند و مجبور است به خواستگاران در سطح پایین جواب مثبت دهد.
۴) هرچه سن افزایش پیدا کند، مسئله انعطاف پذیری باید بیشتر بشود.
۵) رنج تحصیلات دختر به مراتب از پسر بیشتر است و دختران مجبورند با پسرانی که تحصیلات کمتری دارند، ازدواج کنند در صورتی که امکان ازدواج مهیاست، ازدواج کنند.

نقطه شروع
- نوع نقطه شروع زندگی مانع ازدواج شده است. باید تناسبات رعایت شود، ازدواج به واقع کمیت وقت انسان را تضمین می کند.
- قیمتی ترین چیز برای ازدواج اخلاق است. ۴۰ روز هزار مرتبه استغفرلله ربّی واَتوبٌ الیه (۴۰ روز سوره حشر) که باید حتما مستمر باشد. گاهی خلأهای جنسی را محبت اهل بیت(ع) پر می کند.
- هرکسی به تکلیف رسید، معلوم نیست به بلوغ جنسی رسیده باشد یا نه. بلوغ صرفا بلوغ جنسی نیست. یک حدی است که به بلوغ روانی وعقلی هم رسیده باشد. بلوغ مجموعه بلوغ های جنسی، روانی و عقلی است.
- محرک های بلوغ جنسی، نوع غذا، ارتباطات و فیلم های تصویری مستهجن شده است وهمین باعث شده سن بلوغ جنسی کاهش پیدا کند.
بلوغ عقلانی

انسان عاقل انسانی است که نسبت به آدم های مختلف عکس العمل های مختلف داشته باشد. بالاتر از ایمان عقل است. تفکر عاقل در زبانش نهفته است.

خانواده متعالی
ما به دنبال خانواده متعالی می گردیم که برای رسیدن به کمال چندین اصل را باید دنبال کرد:

اصل اول: توکّل (ضمانت را در جای دیگر ببیند) و توکل به خدا کنید.
اگر پایه توکل در زندگی محکم شد، از چند چیز رهایی پیدا می کنید:
۱- ترس ۲- بخل ۳- کسی که می ترسد دروغ هم می گوید.
برای اینکه در جهت خواست خدا حرکت کنیم، باید توکل به خدا را محکم کرد. توکل جلوی بُخل را می گیرد.
اصل دوم تعقل: عاقل کسی است که نسبت به موقعیت های مختلف چاره اندیشی می کند.
علم موتور تعقل را روشن می کند.
عاقل کسی است که خلاقیت نشان می دهد و در امر به معروف و نهی از منکر باید حتما خلاقیت به خرج دهیم و خلاقیتی که در چهارچوب دین باشد، به کار ببریم.
اصل سوم: اوج زرنگی و بهترین سیاست، صداقت است. در همه مراحل ازدواج اصل صداقت باید رعایت شود، چه در گذشته چه در آینده باید در گفتار نیز رعایت شود. یکی از عناصر مهم محبوبیت، صداقت است. شاعر دروغگو نیست، اما صادق هم نیست چون اقتضای شعر به او اجازه می دهد، فضای تخیلّی ایجاد کند.
اصل چهارم: حلم و بردباری که نوعی تحّمل است، بخصوص در سال های اول زندگی.
اگر در ازدواج حلم داشته باشیم، همه مشکلات حل می شود.
تعبیر حِلم به چراغ حقایقی است که در شب به انسان ها روشنایی می دهند و در روز نمی دهد.



دو شنبه 15 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 14:9 ::  نويسنده : شهید یگانه

معنی طوبى

طوبى درختى است كه ريشه آن در خانه پيامبر صلى الله عليه و آله است و هيچ مومنى نيست ، مگر اين كه در خانه اش شاخه اى از آن است.

علامه حسن زاده آملی در جلد 2 صفحه 516 کتاب عيون مسائل نفس و شرح آن ، می فرمایند: « بدانكه شجره طوبى صورت تمثل ايمان است و اصل و ريشه آن در قلب حضرت خاتم صلى الله عليه و آله ثابت است و فرع و شاخه آن در آسمان است و پيوسته ميوه هاى خود را به اذن ربش مى دهد، و هر مومنى شاخه اى عظيم از آن مى باشد.


و در مقابل آن زقوم قرار داد: أَذَلِكَ خَيْرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ ﴿۶۲﴾ إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِينَ ﴿۶۳﴾إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ ﴿۶۴﴾ طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُؤُوسُ الشَّيَاطِينِ ﴿۶۵﴾ آيا از نظر پذيرايى اين بهتر است‏يا درخت زقوم (۶۲) در حقيقت ما آن را براى ستمگران [مايه آزمايش و] عذابى گردانيديم (۶۳) آن درختى است كه از قعر آتش سوزان مى‏رويد (۶۴) ميوه‏اش گويى چون كله‏هاى شياطين است (۶۵)


در كافى از امير المومنين (عليه السلام ) آمده : طوبى شجره اصلها فى دار النبى صلى الله عليه و آله و ليس من مومن الا و فى داره غصن منها الحديث


يعنى : طوبى درختى است كه ريشه آن در خانه پيامبر صلى الله عليه و آله است و هيچ مومنى نيست ، مگر اين كه در خانه اش شاخه اى از آن است .


و در وافى آمده است : تاويل طوبى علم است ، زيرا هر نعيمى در بهشت مثالى در دنيا دارد، و مثال شجره طوبى شجره علوم دينى است كه ريشه آن در خانه پيامبر است كه مدينه العلوم است و در خانه هر مومنى شاخه اى از آن است الخ ».



دو شنبه 15 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 13:37 ::  نويسنده : شهید یگانه

راه شهدا



دو شنبه 15 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 12:49 ::  نويسنده : شهید یگانه

بسم رب المهدی المنتقم
سلام

توضیح: سخنرانی بسیار بدیع , نکته دار و شدیدا جالب دکتر بانکی با موضوع: ویژگی های یاران امام زمان (عج)...در اردیبشت ماه 86...دانشکده علوم دانشگاه تهران...توسط کانون "خورشید می تابد"... وابسته به نهاد رهبری در دانشگاه ها.
از بهترین سخنرانی هایی بود که در عمرم شنیدم و بر عکس تجربه ی همیشگی ام  در پا منبری هایم (!), تا حد زیادی به سوالات من جواب داد! و یک مسئله ی مهم و حتی شاید مهم ترین مسئله زندگی هر شیعه ای را باز کرد!...برای همین من تا آخر جلسه از فرط مدهوشی در صحبت ها چشم هایم گرد شده بود و حرف ها را نه که بشنوم!...بلکه می خوردم!
از ما به شما نصیحت که "با دقت , با دقت و با دقت" (!) از اول تا آخرش رو بخوانید! امیدوارم که بتونم تا حداکثر توانم , رسا مکتوب اش کنم...ان شاالله.

 

و اما بعد...
یاران امام زمان (عج) حلقه هایی به دور او هستند.
حلقه ی اول 313 نفر که 11 نفر آن افراد خاص هستند...حلقه ی دوم ده هزار نفر...فردی در مکه بهش شهودی دست داده بود و به او گفته بودند که تو جز این دسته ای!...حلقه ی سوم 90 هزار نفر که نصف آن جن و نصف انسان هستند...و همین طور دسته های بعدی که کل مردم را پوشش می دهند.
در روایات آمده در حلقه ی اول 50 نفر خانم وجود دارند...یعنی این قیام برعکس صدر اسلام خواهد بود که در آن زمان در این امور نقش زنان چندان پر رنگ نبوده است!
گفته شده یاران امام زمان (عج) بر زمینی که پا می گذارند آن زمین بر دیگر زمین ها فخر می فروشد...اما امام زمان (عج) درهمان ابتدا با آنها عهد می بندد که ما چیزی برای خود بر نمی داریم.
به همین دلیل در احادیث داریم که: آنها چیزی برای خود ندارد جز علق یا عرق...یعنی غرق خون و عرق اند...از فرط تلاش زیاد.

 

یکبار دیگر در تاریخ این گزینش یاران اتفاق افتاده...در قضیه ی کربلا و در گذشته تر در داستان طالوت.
یعنی در دیگر امور/قیام ها گزینش صد در صدی صورت نگرفته...در جنگ بدر هم مانند یاران طالوت 313 بوده اند...اما بدری ها گزینش شده نبودند.
اما در قضیه ی امام زمان (عج) گزینش صورت می گیرد...شاید ما الان در مرحله ی گزینش باشیم!
برای اینکه ببینیم آیا ما در این مرحله ی گزینش شدن هستیم یا نه خودمان را با اصحاب امام حسین (ع) باید مقایسه کنیم.
اگر یک سال قبل از قضیه ی کربلا یاران عاشورا را نظرخواهی می کردند شاید فقط 2-3 نفر از آن لیست با یاران حقیقی در آن روز یکی بودند!...یعنی معیارهای الهی با معیارهای ما فرق دارد.
مثلا ظهیر که درآمدش از راه لو دادن شیعیان و علوی ها به دست می آمد یا وهب مسیحی...یا حر که واقعه ی عاشورا را به وجود آورد! علی اصغر که شش ماه بیشتر نداشت...الاغ ابوذر! و غیره.
آیا کسی می توانست پیش بینی کند که فردی مانند محمد حنفیه (برادر ناتنی امام حسین) از یاران نباشد؟!...یا جعفر شوهر حضرت زینب (س) که روایت است همیشه با امام حسن (ع) و امام حسین (ع) سه تایی بودند؟!...یا طرما (مطمئن نیستم درست نوشته باشم!) که علمدار امام علی (ع) و امام حسن (ع) بود و یک رگه ی ایرانی داشت و به نسل حاتم طاعی می رسید؟!....طرما در وسط راه کربلا به ذهنش رسید که مزرعه ای دارد که بارش رسیده...به امام (ع) گفت و اجازه گرفت که برود...اما وقتی برگشت که عصر عاشورا شده بود و کار از کار گذشته بود!

 

الان هم همین گونه است که نمی توان یاران حضرت (عج) را پیش بینی کرد...این آزمون هیچ چیزش از قبل قابل پیش بینی نیست! مثلا در کنکور می توان بازه ی قبولی را حدس زد اما آزمون یاری امام زمان (عج) طوری دیگر است!
آیا به عمل نگاه می کنند؟!...ولی در عاشورا همه ی نیک اعمالان رفتنی نشدند! و همه ی بد اعملان هم نرفتنی نشدند!
این یک معمای خیلی بزرگ است...این یک رابطه ی درونی بین یار و فرد است. در دعا می خوانیم که از "خیر الانصارین" باشیم...اما این مقام درجات دارد و ما درجات را می خواهیم بیابیم.
در دعا در وصف یاران داریم: "الراضین بعمله"...مگر می شود کسی یار او باشد ولی از کارش راضی نباشد؟!...بله!
مشکل زمان ظهور همین است! که افراد بعضی چیزها را قبول نمی کنند و سر باز می زنند!
ما در نماز خواندن و نماز شب با امام (عج) درگیر نمی شویم!....اما فرض کنید دستور دهند که دیگر به کعبه نماز نخوانید!...می توانی قبول کنی؟!...مثلا قبله ات به کربلا برگردد! (بسیجی های هیئتی که می گن بعععععععععععله!! چرا که نه؟!...لوووول! شوخی می کنم!)
الان قبول می کنیم ولی معلوم نیست در آن زمان به این چیزهایی که خو گرفته ایم پشت کنیم!
و یکی از دلایل جوان بودن اکثریت یارانشون همین سازگاری بالای جوان با شرایط جدید است.
جایی که پای منافع شخصی به میان می آید چی؟!...ما امام زمانی در قلب داریم که با او حال می کنیم و برایش اشک می ریزیم!!....اما امام زمان (عج) واقعی قانون های دیگری می گزارند و قانون هایی را هم می شکنند!

 

در روایات آمده بعد از ظهور بعضی از مدعیان انتظار آقا (عج) با دیدن شرایط جدید (حالا به زبان لفظی یا به زبان دل!) می گویند: یابن الزهرا برگرد! غایب بودی خیلی بهتر بود!!!!!!
این روایت از امام حسین (ع) نقل شده است...که خود نماد مظلومیت و بی وفایی کشیدن از شیعیان و یاران مدعی بودند و هستند! : مثل مهدی ما مثل طالوت است...وقتی طالوت هنوز نیامده بود همه مردم رهبر می خواستند...اما وقتی طالوت آمد گفتند او جوان است! و تعداد قلیلی او را پذیرفتند...و باز هم در زمان مهیا شدن برای جنگ تعدادی ریزش کرده...و وقتی هم به برکه ی آب رسیدند (تعدادی از آنها با اینکه دستور داده شده بود از آب ننوشند یا تنها جرعه ای بنوشند به دستور عمل نکردند و) فقط قلیلی از آنها اطاعت کردند!....ریزش های رادیکالی اتفاق می افتد که کثیری ریخته و قلیلی فقط می مانند...و وقتی یاران طالوت به جالوت می رسند باز هم تعدادی رفتند!!...مهدی ما نیز که ظهور کند همین طور است که به وقت ظهور خیلی از مدعیان می ریزند.

 

امام صادق (ع) در این مورد بسیار هشدار دادند که: بزرگترین ریزش ها در طول تاریخ , زمان ظهور است.

 

خب حالا اصلا مگر مسئله چیست که رضایت دادن به آن انقدر سخت است؟!...مگر به غیر از افعال ائمه (س) و پیامبر (ص) است؟!
برای جواب بیایید سوره ی کهف , داستان حضرت موسی (ع) را با تامل بخوانیم:
خضر تنها شخصیت قرآنی است که الان زنده و تا زمان ظهور وجود دارد و دلیل اینکه به او عمر جاودان دادند این است که همدم مهدی (عج) باشد.
در داستان خضر و موسی (ع) قسمت بغرنج باز شده و به اعتقاد سخنران جواب معمای یاران امام زمان (عج) و گزینش آنهاست...زیرا به قضیه ی ظهور بیش از همه ی داستان ها و مصداق های دیگر در جهان می آید.
خضر زمان حضرت موسی (ع) به درجاتی از کمال رسیده بود. فرض می گیریم درجه اش 40 باشد...خضر بعد از موسی (ع) در این دنیا می ماند تا به پیامبر اسلام (ص) رسید...خضری که پیامبر (ص) را دید از خضر زمان موسی (ع) خیلی بالاتر بود و به درجه ی 100 رسیده فرضا....تحت تعلیم ائمه (س) قرار گرفت و به 1000 رسید و حالا 1200 است که شاگرد امام زمان (عج) می باشد...حضرت موسی که پیامبر الو العظم بود نتوانست "خضر 40 " را قبول کند! آن هم موسای پیامبر!...تو که کوچکتر از موسایی چگونه می توانی تحمل "استاد" خضر 1000 را بکنی؟!
 
داستان موسی و خضر سیر کسی است که می خواهد یار امام زمان (عج) باشد.
داستان از این قرار است که: موسی پس از قضیه ی گمراهی مردم توسط سامری و بازگشت اش از طور سینا برای هدایت دوباره ی مردم خطبه ی غرایی خواند که همه را متحول کرد! تا این تاثیر را در کلام خود دید به قول خودمان به خودش گفت: دمت گرم!!...تا این فکر به درون موسی راه یافت خدا فرمود: جبرئیل! به فریاد موسی برس!...که خدا برایش مامویت ضمن خدمت (!) قرار داده!...کجا؟! نا کجا آباد! بگرد تا پیدا کنی!...کسی به نام خضر را باید پیدا کنی!
موسی هم حکومت تازه پاگرفته را ول کرد و می گردد تا او را پیدا کند...حتی تا 80 سال! یوشع (ع) هم همراهش است. (هارون (ع) یا در شهر بوده یا فوت کرده است.)
تا اینکه یک "ماهی" به او خبر می دهد که خضر کجاست! در جایی می رسند و موسی از یوشع ماهی را می خواهد که برای غذا همراه داشتند و یوشع پاسخ می دهد که در مکان قبلی به ماهی پخته شده قطره ای آب خورد و زنده شد و در آب پرید و رفت! موسی می فهمد و می گوید که برگردند زیرا آدرس همان جاست! پس با یوشع بر می گردند...
خضر را پیدا می کند...خضر پیرمردی یک لا قبا (!)...موسی الو العظم با نهایت خشوع می گوید: آیا اجازه می دهید شاگرد شما باشم؟!...از چیزهایی که خدا به شما یاد داده به من یاد دهید تا رشد کنم...خضر می گوید: نه! تو تحمل نداری!

 

* کسی که می خواهد یار امام زمان (عج) باشد باید مستطیع باشد...حضرت زهرا (س) فرمودند: امام مانند خانه کعبه است که مردم باید به دورش بیایند...کسی که می خواهد به حج برود باید مستطیع باشد یا نه؟!...پس کسی که می خواهد در حلقه ی یاران امام زمان (عج) طواف کند , هم باید مستطیع باشد.

 

البته این اشتباه است که فکر کنیم خضر موسی را قبول نکرد...خضر موسی را پذیرفت اما درست روی نقطه ضعف او انگشت گذاشت!...که تو  استطاعت نداری! تو صبر نداری!...صبر از نوع قلبی منظور است البته!...یعنی تو صبر همراهی و معیت با چون منی را نداری.
* کسی می تواند یار امام زمان (عج) باشد که تحمل همراهی با او را داشته باشد.

 

چگونه بر چیزی که از آن خبر نداری می خواهی صبر کنی؟!...درس خضر به موسی حل این معمای تحمل کردن بر چیزی است که از آن خبر نداریم.
موسی به خدا استناد می دهد و می گوید: انشاالله که من را صابر ببینی و خضر هم قبول کرد و گفت: دیگر از من نباید سوال کنی ها!!
خضر برای اینکه مسئله را باز کند در ابتدا شروع به زدن 3 مثال می کند...خضر واقعا معلم برجسته ای است و ظریف ترین تکنیک های آموزشی را به کار می برد...پس خضر موسی را بیرون می برد...مثال های خضر:
1) سوراخ کردن قایق.
2) سر بریدن یک نوجوان زیبا در حال بازی با دوستان.
موسی در هر دو بار بر خلاف قولش علت این امور را جویا می شود و در بار دوم می گوید: اگر یک بار دیگر اشتباه کردم دیگر با تو نمی آیم!
* پیامبر (ص) در مورد این حرف موسی (ع) فرمودند: اگر برادرم موسی (ع) این را نمی گفت و هزار بار دیگر این کار را می کرد خضر باز هم او را می پذیرفت!
پس با امام زمان (عج) هیچ وقت اینجور حرف نزنید که این دفعه اگر اشتباه کردم دیگر با من کاری نداشته باشید!!
3) غذا ندادن روستاییان به این دو ولی در عوض ساختن بنای ساختمانی در آنجا توسط آنها.
موسی این بار فقط پیشنهاد داد که کاش در قبال این کار حداقل مزد یا غذایی می گرفتیم! اما دیگه رد شد!

 

شباهت کارهای خضر با زندگی موسی (ع) در این بود که:
1) در مثال اول در آب بودند...و خود موسی (ع) هم از آب گرفته شد و نجات یافت!
2) در مثال دوم که کسی را کشتند...موسی هم در جوانی با یک قبطی درگیر شد و او را کشت!
3) در مثال سوم که بی مزد کاری انجام دادند...موسی خود بی مزد برای دختران شعیب کار کرد و گوسفندانشان را آب داد!

 

این ها همه مثال هایی بود...اما اصل حل مسئله است!...خضر دلایلش را می گوید: (بر طبق آیات قرآن)
1) "من خواستم" قایق را معیوب کنم تا گرفتار باج گیران حکومت نشوند.
*خدا در زندگی , قایقمون را سوراخ می کنه تا به دست سلطان ظالم یعنی شیطان نیافتیم!
2) "ما (من و او!) اراده کردیم" بچه ظالم که باعث کفر خودش و پدر و مادرش می شد را از بین ببریم.
* یعنی من مامور تکوینی بودم مانند جبرئیل , که بر طبق آیات در عوض به والدینش فرزند "بهتری" داد...و در روایات آمده است که آن فرزند بهتر یک دختر بوده است که از نسل اش هفتاد پیامبر به وجود آمدند! 
3) "پروردگار اراده کرد" تا چنین کنیم!....یعنی...کار من بود؟! نه!....کار ما بود؟! نه!...کار او بود!

 

پس جواب مسئله این است که: موسی! من هیچ کدام را به خواست خودم نکردم..."او می خواست"!

 

امام زمان (عج) هم کسی است که جز خواست خدا را انجام نمی دهد...در زیارت جامعه داریم که: "از خدا هیچ وقت سبقت نمی گیرند"...یعنی از روی هوی و هوس خود حرف نمی زنند و عملی نمی کنند.
اگر ما متوجه شویم امام زمان (عج) هر چه کند امر خداست دیگر شک نمی کنیم...زیرا هر چه بگوید از خداست و خدا کار بی حکمت نمی کند.
هر وقت فهمیدی فلان کار خواست امام زمان (عج) است و کردی...و فلان چیز نیست و نکردی (طبق آیات قرآن) : "طوبی لک"... (طوبی برای تو!...یا همان: خوش به حالت!)

 

اللهم عجل لولیک الفرج...آمین.
یا حق
التماس دعا



درباره وبلاگ

شهید علی یگانه در بخشی از وصیتنامه خود نوشته است: “به یگانه فرزندم بگویید، پدرت به سفر کربلا، به زیارت قبر شش گوشه اباعبدالله(ع) رفته و وقتی بزرگ شد، او را کاملا روشن نموده و به او بگویید پدرت به مقابله با دشمنان اسلام و پیامبر خدا رفته و برای اسلام قیام نموده و در این راه جان خود را به پیشگاه مقدس خداوند تقدیم نمود.” او پس از آن خودش را برای رفتن به سربازی معرفی کرد و از آنجا که قد و قامت اراسته و تنومندی داشت سرباز گارد آن زمان شد و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در صدا وسیما نگهبان بود و بعد از آنجا به «پادگان سلطنت» رفت برادر شهید در مورد وی می گوید : آن زمان که امام دستور دادند ، که همه سربازها پادگانها را ترک کنند، ما عصر آن روز رفتیم که علی را همراه خودمان بیاوریم ، که او گفت : «ما با بچه ها و فرماندهان رده پایین هم آهنگ شده ایم و قرار گذاشته ایم که فردا اذان صبح پادگان را ترک کنیم .» و همانطور هم شد و صبح روز بعد ساعت ۱۰ صبح همگی آمدند و مبارزات خیابانی ادامه داشت تا پیروزی کامل انقلاب اسلامی دست از مبارزات بر علیه رژیم منحوس پهلوی برنداشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به روستا رفت . شهید یگانه در روستای محل سکونت خویش ازدواج نمود و ثمره آن فرزند دختر می باشد و پس از آن در سپاه ثبت نام نمود و وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد . محل خدمت ایشان در« خور و بیابانک » بود تا اینکه چند مرحله برای رفتن به جبهه ثبت نام کرد ، ولی ، امام جمعه و فرماندهان اجازه نمی دادند که علی به جبهه برود تا سر انجام توانست رضایت آنها را جلب کند و به جبهه برود و بالاخره در یک ماموریت در کردستان منطقه « پنجوین در خاک عراق » منطقه « تپه قوچ سلطان »در سال ۱۳۶۲ به درجه رفیع شهادت نایل آمد و طبق وصیت وی او را در زادگاهش به خاک سپردند
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان شهید یگانه ایراج و آدرس shahid.yeganeh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 61
بازدید ماه : 80
بازدید کل : 78218
تعداد مطالب : 35
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1